loading...
برنامه ریزی فرهنگی سال 92 دانشگاه علمی کاربردی رشت
mohammadreza-fattahy بازدید : 1759 پنجشنبه 21 خرداد 1394 نظرات (1)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عنوان مقاله : برنامه ریزی فرهنگی در مساجد

 

استاد : آقای حسن پور

 

دانشجو : حبیب اله محمد پوربی بالان محمدرضا فتاحی

 

(رشته کارشناسی مدیریت امور فرهنگی)

 

ahmad بازدید : 404 شنبه 16 خرداد 1394 نظرات (0)

به نام خدا

موضوع : برنامه ریزی فرهنگی

نام استاد : استاد حسن پور

نام دانشجو : احمد سروری

دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر واحد یک گیلان

 

 

 

 

 

برنامه ریزی فرهنگی

برنامه ریزی مهمترین وظیفه هر مدیر و یا سازمانی است كه با منابع محدود سعی در نیل به اهداف مشخص دارد. در ادبیات مربوط به برنامه ریزی اصطلاحاتی همچون برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی مفاهیمی جاافتاده و رایج هستند. ولی برنامه ریزی فرهنگی، اصطلاحی است كه اگرچه در برخی كشورهای پیشرفته سالیان زیادی است كه مد نظر برنامه ریزان قرار گرفته است ولی در كشور ما سابقه چندانی ندارد و مروری به جایگاه بخش فرهنگ در چند برنامه كلان اقتصادی - اجتماعی كشور كه در سال های قبل و بعد از انقلاب اجرا شده است صحت این ادعا را كاملاً روشن می كند.

تاریخچه

برنامه ریزی دارای انواع مختلفی است و اشكال گوناگونی دارد. بطور مثال، برنامه ریزی فرهنگی برحسب سرمشق های اساسی موجود به صور مختلفی طبقه بندی می شود. وجودسرمشق های آرمان شهرگرا، واقع گرا، راهبردی و توسعه گرا منشأ پیدایش انواعی از برنامه ریزی های فرهنگی شده است.

می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی به صورت بندی دیگری در زمینه طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافت. بر اساس مورد اخیر به دو نوع برنامه ریزی فرهنگی گسسته و پیوسته می توان اشاره كرد. برنامه ریزی گسسته به نوع خاصی از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود كه برنامه ریزان در هر حوزه بطور مستقل و جداگانه مبادرت به برنامه ریزی می كنند و لذا میان بخش های مختلف آن ارتباط و همبستگی ارگانیكی به چشم نمی خورد. از سوی دیگر، در برنامه ریزی فرهنگی پیوسته، برنامه ریزان با مدنظر قرار دادن الگوی كلی و نظمی اندام واره ای مبادرت به برنامه ریزی می كنند و درنتیجه حاصل كار برنامه ریزی مجموعه همبسته ای از سلسله معضل بندی شده ی تصمیمات و اقدامات خواهد بود.

از نظر زمانی سال های ۱۳۲۰- ۴۷را دوره برنامه ریزی فرهنگی گسسته در ایران باید به حساب آورد. دراین دوره، برنامه ریزان فرهنگی مبادرت به اخذ تصمیم در حوزه های گوناگون فرهنگی كردند. بدون این كه اصول سیاست همگنی را مطمح نظر قرار دهند و برپایهی الگوی كلانی كه نقشه عملیات اجرایی را مشخص كند، رفتار نمایند. قابل ذكر است كه علی رغم وجود سیاست فرهنگی مكتوب و نظام برنامه ریزی همه جانبه، ایدئولوژی فرهنگی حكومت و تسلط گفتمان تجدد، تا حدود زیادی به مجموعه تصمیمات و اقدام غیرهمبسته، جهت گیری تقریباً واحدی می بخشید و آنها را در راستای نسبتاً یكسانی قرار می داد.

از جانب دیگر، در فاصله سال های ۱۳۴۷-۵۷برنامه ریزی فرهنگی در قالب برنامه ریزی پیوسته صورت پذیرفت، در سال ۱۳۴۷شورای عالی فرهنگ و هنر وقت مبادرت به تهیه متنی در زمینه سیاست فرهنگی كشور كرد كه پس از بحث و گفت وگوی كارشناسان و صاحبنظران، در سال بعد، به تصویب رسید و ملاك تصمیم گیری در تمام عرصه های فرهنگی گشت. متن سیاست فرهنگی ایران دارای یك مقدمه و هفت فصل بود. در بخشی از مقدمه ی متن سیاست فرهنگی به اهمیت تدوین آن اشاره شده بود. ضرورتهای نوینی كه در متن سیاست فرهنگی مورد توجه قرار گرفت، بدین قرار بود: «با تحولات عظیم اجتماعی و اقتصادی سال های اخیر، اكنون جامعه ما به فرهنگی نیازمند است كه بر مبانی فرهنگ ملی استوار باشد و ایرانیانی را كه از این پس در یك جامعه صنعتی زندگی خواهند كرد، به كار آید». در ادامه متن سیاست فرهنگی براین مهم پافشاری شده است كه برای پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه ایرانی، اجرای برنامه ای جامع و دقیق در پیروی از یك سیاست كلی ضرورت پیدا می كند. در متن مورد اشاره، سیاست كلی فرهنگی عبارت بود از (مجموعه اصول و تدابیری كه مسوولیت های دولت را در امور فرهنگی و نیز چگونگی فعالیت های دولت و سازمان های غیردولتی را در امور فرهنگی و در جهت نیل به هدف های خاص تعیین می كند. )

براین اساس، اصول چهارگانه ای برای سیاست فرهنگی كشور تعیین شد كه عبارت بودند از: فرهنگ برای همه، توجه به میراث فرهنگی، فراهم آوردن بیشترین امكانات برای ابداع و نوآوری فكری و هنری و شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان و آگاهی از مظاهر فرهنگ های دیگر

آنچه در رژیم گذشته در تدوین اصول فرهنگی مغفول واقع بود توجه واقعی به نیازهای فرهنگی جامعه است . ایران كشوری اسلامی است كه با سابقه ای درخشان ركن ركین تمدن اسلامی محسوب می شود لیكن در طراحی اصول سیاست فرهنگی كشور ایران هیچ یك از معیارهای اسلامی نه تنها مورد توجه قرار نگرفته بلكه با تأكید بر فرهنگ جامعه صنعتی ، فرهنگ جامعه اسلامی را در محاق برده بود

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین مرجع سیاست گزاری و مدیریت فرهنگی از سال ۱۳۶۳تشكیل گردید و اصول سیاست فرهنگی كشور در جلسه ۲۸۸مورخ پس از شور و بررسی بسیار به تصویب نهایی رسید. علاوه بر این مصوبه مصوبات دیگری نیز با هدف ساماندهی امور فرهنگی به تصویب رسید: از جمله شاخصهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ، سیاست های مقابله با تهاجم فرهنگی و... . در مصوبه اهداف ، جایگاه ، اهداف و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی، « شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع عالی سیاستگزاری ، تعیین خط مشی ، تصمیم گیری ، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی ، آموزشی و پژوهشی كشور در چار چوب سیاستهای كلی نظام است » بنابر این مأموریت شورای عالی فرهنگی تصحیح و ارتقای فرهنگ و سازماندهی امور فرهنگی و سازماندهی امور فرهنگی برای حفظ استقلال ، تحكیم و تعمیق فرهنگ دین باوری در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی تعریف شده است.

در طول سالهای پس از انقلاب شورای عالی طرحها و برنامه های متعددی را بررسی و به تصویب رسانده است كه از جمله آنها می توان به شیوه نامه رصد فرهنگی كشور اشاره كرد . تلاش شورای عالی همواره تعیین سیاستهای كلان و پرهیز از ورود به حوزه اجراء بوده است.در مقابل با تأسیس هیئت نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت بر حسن اجرای مصوبات را در دستور كار خود قرار داد . گذشته بر مصوبات و سیاستهای كلان، شورای عالی انقلاب فرهنگی مؤسسات و نهادها و شوراهای متعددی را تأسیس كرد كه هر یك در فرهنگ كشور نقش مهمی را ایفاء كرده و می كنند. همچنین در راستای طراحی و برنامه ریزی برای مطالعات راهبردی و برنامه ریزی مركز مطالعات راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی را درسال گذشته تأسیس نموده است.

مفهوم برنامه ریزی

برنامه ریزی فرهنگی می تواند جهت بالابردن نظام مندی عرصه های نرم افزاری جامعه نقش نسبتاً كلیدی ایفا نماید كه این خود می تواند بسترسازی فرهنگی مناسبی برای عرصه های سخت افزاری جامعه مثل سیاست و اقتصاد فراهم نماید.

منظور از برنامه ریزی، مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست كه نتیجه آن ممكن است موفقیت آمیز باشد یا نباشد یا كم و بیش موفقیت آمیز باشد ویا اصلاً موفقیت آمیز نباشد. خوب، اگر نتایج موفقیت آمیز باشد، یعنی حوادث و فرآیندها عیناً همانند آنچه در برنامه تصور آنها رفته، در عالم واقع بازتولید شوند، در این صورت می توان به این مجموعه از حوادث و فرآیندهای بازتولید شده مفهوم «برنامه ریزی شده» را اطلاق كرد. پس منظور از مفهوم «برنامه ریزی شده»، آن دسته از حوادث و فرآیندهایی است كه توسط مداخلات آگاهانه انسانی شكل گرفته و در واقعیت بازتولید شده اند.

در بین نظریه پردازان حوزه فرهنگ سه نوع رویكرد به برنامه ریزی فرهنگی وجود دارد؛ دسته اول موافقان برنامه ریزی فرهنگی اند؛ دسته دوم مخالفان و دسته دیگر كسانی اند كه به نظریه حد واسطی معتقدند.

 

 

 

گونه های مختلف برنامه ریزی فرهنگی

در یکی از تقسیم بندی ها، برنامه ریزی فرهنگی به ۴گونه ی زیر تقسیم می شود:

۱ )برنامه ریزی آرمان گرایانه:

این نوع برنامه ریزی جامع نگر بوده و تلقی کلانی از مقوله ی فرهنگ دارد. از لحاظ روش شناختی، این نوع برنامه ریزی اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد و به لحاظ برخورد اجتماعی - سیاسی ، تکنوکراتیک است به طوری که تمرکز شدید قدرت را مد نظر قرار می دهد.

۲ )برنامه ریزی واقع بینانه:

فرض اصلی این برنامه ریزی بر این واقعیت مبتنی است که تنوع بی پایانی از نیازها در برابر محدودیت وسایل قرار دارد. الگوی روش شناسی این نوع برنامه ریزی از به کار گرفتن حداکثر بازدهی از منابع محدود ناشی می شود. برخورد سیاسی اجتماعی این نوع برنامه ریزی، مبتنی بر تجربه است و براساس شبکه ها و ساخت های موجود که دردسترس هستند، شکل می گیرد. این برخورد نیز دارای خصلت تکنوکراتیک است زیرا بسیاری داوری ها وجود دارد که نمی توان به مدد ضوابط مسلم علمی به توجیه آن ها پرداخت.

۳ )برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک ):

مشخص کردن حدود و نحوه ی دخالت بخش های عمومی در برنامه ریزی، فرض اصلی این نوع برنامه ریزی است و به مدیریتی بستگی دارد که برنامه را طراحی می کند . میدان عمل این برنامه ریزی گزینشی است . در برنامه ریزی استراتژیک ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسی است، برخلاف برنامه ریزی واقع بینانه که انتخاب ها مبتنی بر تجربه است . تحلیل سیستم ها، مبنای روش شناسی این نوع برنامه ریزی است. در این تحلیل، نخست شرایط سیستم مورد بررسی قرار می گیرد و سپس سعی می شود که ارزش ها و هدف هایی که پشتیبان اقدام بخش های گوناگون هستند روشن شود. برخورد سیاسی اجتماعی این نوع برنامه ریزی معطوف به قدرت است.

۴ )برنامه ریزی توسعه گرا (دموکراتیک ):

پایه اصلی این برنامه ریزی به فرض اصلی برنامه ریزی آرمان گرایانه نزدیک است. این نوع برنامه ریزی نیازهای اصلی مردم را مورد توجه قرار می دهد و با مطالعه و شناخت نیازهای مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شیوه ی تحقق اهداف، ابزار و وسایل مورد نیاز، به داوری افکار عمومی نهاده می شود. برخورد سیاسی اجتماعی این روش براساس مشاوره و سازگاری جمعی است.

تقسیم بندی یاد شده به زبانی دیگری نیز مورد توجه دست اندرکاران امور فرهنگی جامعه واقع شده است. دبیرخانه ی شورای فرهنگ عمومی به عنوان یکی از مجامع تأثیرگذار در مقوله ی فرهنگ، سرمشق های برنامه ریزی را از یکدیگر تفکیک ساخته است.

برنامه ریزی پیوسته و گسسته :

می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی، به صورت بندی دیگری در زمینه ی طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافت. برنامه ریزی گسسته و پیوسته از انواع برنامه ریزی برطبق ملاک یاد شده است. برنامه ریزی گسسته، به نوعی خاص از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود که حاصل تلاش برنامه ریزان در هر حوزه به طور مستقل و جداگانه است لذا بین بخش های مختلف، هیچ نوع ارتباط و همبستگی ارگانیکی(اندام واری ) به چشم نمی خورد. از سوی دیگر در برنامه ریزی فرهنگی پیوسته، برنامه ریز با مد نظر قرار دادن الگویی کلی و نظمی اندام واره ، نسبت به برنامه ریزی مبادرت می کند که در نتیجه، حاصل کار، مجموعه ای همبسته از سلسله ی معضل بندی شده تصمیمات و اقدامات خواهد بود.

 

   جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی:

جايگاه دولت در نظام هاي اجتماعي و محدودة تصرفات و دخالت هاي منطقي آن در كليه حوزه هاي سياسي ، فرهنگي و اقتصادي جامعه ، از جمله مباحثي است كه افكار و اذهان انديشمندان و تئوري پردازان علوم سياسي و اجتماعي را به خود جلب كرده است ؛ به طوري كه تاكنون نظرات گوناگوني پيرامون آن مطرح كرد ه اند . آنچه ضرو رت پرداختن به اين موضوع را دو چندان مي كند ، هماهنگي و همسويي هر چه بيشتر صاحب نظران ، كارشناسان و دولت ، به عنوان برنامه ريزان اصلي امور فرهنگي است. اسلامي ايران ،  در زمينة مركزيت تصميم گيري و برنامه ريزي در حوزه فرهنگ ، دو نظريه عمده وجود دارد :

-نظريه اول معتقد به عدم دخالت نهاد دولت در برنامه ريزي فرهنگي است ؛

-نظريه دوم ، معتقد به ايفاي نقش مؤثر دولت و حضور آن در سطح مديريت مسائل فرهنگي است .

-نظريه عدم دخالت دولت در برنام هريزي فرهنگي انديشه عدم دخالت دولت در تنظيم امور اجتماعي ، به ويژه در امور فرهنگ ، داراي يك پيشينه تاريخي است كه ريشه در فلسفه حاكميت ماده گرايي و نظام سرمايه داري دارد .

1. اصالت قانون سرمايه حاكم بر جريان فرهنگ :

پيدايش نظريه عدم دخالت دولت در امور مختلف ، از جمله فرهنگ ، ريشه در بنيان هاي نگرش سرمايه داري غرب دارد . نگرش هاي غربي عمده ترين دليل عدم دخالت دولت در برنامه ريزي فرهنگي را پاسداري از اصل دموكراسي و آزادي فكر و عقيده مطرح مي سازند ، لذا دخالت دولت در امور فرهنگي ، به هر ميزان كه محدود و ناچيز باشد ، مضر آزادي تفكر و بيان انسا ن ها و به عنوان مانعي جدي در مقابل آزاد انديشي قلمداد مي شود . در اين ساختار ، مسائل فرهنگي همچون يك كالا ارزيابي مي شود .

2.دامنه تأثيرگذاري قطب هاي اقتصادي بر برنامه ريزي فرهنگي دامنه تأثيرگذاري قطب هاي اقتصادي بر برنامه ريزي فرهنگي تا زيربنايي ترين سطوح توليد فرهنگي ، بر پايه توسعه تكنولوژي صورت مي گيرد ؛ به عبارتي ، توسعه تكنولوژي حاكم بر سفارشات توليدات فرهنگي است ؛ يعني اين صاحبان سرمايه هستند كه جهت گيري سفارشات فرهنگي جامعه را تعيين مي كنند .

3.ناسازگاري بنيان هاي نظريه اول با فطرت و كرامت انساني مديريت فرهنگي جامعه نمي تواند در دست دولت باشد ؛ زيرا دولت مجبور است به صورت يك تابع حول قمر سرمايه حركت كند . حال بايد اين واقعيت را قبول كنيم كه نظريه اول نمي تواند كارآمدي مناسبي در جريان ساماندهي فرهنگي كشور داشته باشد .

-نظريه محوريت دولت در برنامه ريزي فرهنگي :

ديدگاه ديگر كه معتقد به نقش محوري دولت در سطح كلان برنامه ريزي فرهنگي است ، دولت را به عنوان مركز نظام اجتماعي مبتني بر بنيان ديني و بطور مشخص دين اسلام مطرح مي سازد . لذا دولت نه تنها متولي تكامل فرهنگ است ؛ بلكه سرپرست رشد و تكامل تمامي ابعاد اجتماعي حيات بشري نيز مي باشد.  به همين دليل ، اصولاً برنامه ريزي هاي فرهنگي نه تنها جدا و مستقل از تأثيرات دولت نيستند ؛ بلكه به دليل جايگاه ولايتي و هدايتي خاصي كه براي دولت ترسيم مي شود .

1.ضرورت هاي دخالت دولت در برنامه ريزي فرهنگي :

طرفداران اين نظريه دليل حضور دولت در برنامه ريزي فرهنگي را ضرورت هدايت و سرپرستي كليه شئون زندگي اجتماعي در جهت سعادت ، قانونمندي و ضابطه مند سازي ، مقابله با هرج و مرج فرهنگي ، اتخاذ موضع فعال فرهنگي در نظام موازنه جهاني ، جلوگيري از ورود فرهنگ فاسد بيگانه به عرصه فرهنگ اسلامي ، استقلال فرهنگي و. . .  مي دانند . حضرت آيت ا. . .  خامنه اي ، درباره جايگاه دولت در مديريت فرهنگي چنين مي فرمايد : مديريت فرهنگي به مفهوم وجود يك دستگاه متفكر ، مدير و مدبر مي باشد كه قادر است فرهنگ يك كشور را قانونمند و ضابطه مند سازد.  علاوه بر آن ، تهاجم فرهنگي از ناحيه دولت هايي كه مي كوشند رهبري جهاني را به دست گيرند ، ايجاب مي كند مركزيت مقتدري مسئوليت دفاع و مقابله هوشمندانه با تهاجم فرهنگي دشمن را به عهده گيرد .

2.مفهوم فرهنگ در ارتباط با برنامه ريزي فرهنگي

براي مشخص شدن دامنه تأثيرگذاري فعاليت هاي دولت در برنامه ريزي فرهنگي ، ابتدا بايد مفهوم فرهنگ روشن شود  . بر اين اساس ، فرهنگ به نظام ارزشي يا اعتقادي ، بينشي يا نظري ، دانشي يا جهت گيري هاي پذيرفته شده اجتماعي و يا كاربردي متناسب با تكامل اسلامي جامعه تعريف مي گردد .

مراحل برنامه ریزی فرهنگی

موفقیت در برنامه ریزی فرهنگی، مستلزم مراحلی است که در پی به آن اشاره می شود:

۱ )تجزیه و تحلیل گذشته ی پدیده فرهنگی (پدیده ای که می خواهیم برای آن برنامه را طراحی کنیم )

۲ )طراحی ، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی.

۳ )بررسی علمی نیازها و نگرش های اجتماعی فرهنگی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاکم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها.

۴ )شناسایی قابلیت ها، امکانات و توانمندی های ممکن در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری.

۵ )شناسایی موانع، مشکلات و محدودیت ها جهت اجرای برنامه در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری .

۶ )طراحی برنامه ها با توجه به اهداف ، سنجش نیازها، قابلیت ها، و محدودیت ها.

7)ابلاغ برنامه به مجریان.

۸ )نظارت، ارزشیابی، رفع موانع احتمالی و در صورت نیاز، تجدید نظر در برنامه وطراحی برنامه علمیاتی.

برای تحقق هر برنامه فرهنگی، مقدمات و شرایطی لازم است. در سطح کلان، ثبات و اقتدار نظام اجتماعی از جمله شرایط اولیه برنامه ریزی است. همچنین تأمین حداقل نیازهای اقتصادی گروههای هدف، باعث افزایش اثربخشی و کارآیی برنامه ریزی فرهنگی خواهد شد. عدم خنثی سازی فعالیت های فرهنگی توسط نهادها و مؤسسات فرهنگی موجود در جامعه از جمله الزامات برنامه ریزی فرهنگی مؤثر می باشد، در غیر این صورت، ماحصل برنامه ریزی فرهنگی، به حداقل ممکن خواهد رسید.

انواع برنامه ريزي فرهنگي

از منظر ديگري نيز م ي توان به برنامه ريزي فرهنگي پرداخت ؛ در اين حوزه دو روش مطرح است :

1.برنامه ريزي از پايين به بالا : در برنامه ريزي از پايين به بالا ، اقشار اجتماعي و نهادهاي مدني داراي بيشترين مشاركت در فرايند برنامه ريزي هستند .

2.برنامه ريزي از بالا به پايين : در برنامه ريزي از بالا به پايين ، كه بيان كننده نقش و مداخله حداكثري دولت در عرصه فعاليت هاي فرهنگي و مداخله حداقلي جامعه و نهادهاي مدني فرهنگي در حوزه برنامه ريزي است ، دولت متولي امر برنامه ريزي مي باشد . دراين روش دولت تهيه كننده برنامه ، اجرا كننده و نظارت كننده بر فعاليت هاي فرهنگي است .

در روش اول يعني برنامه ريزي از پايين به بالا - كه قائل به مداخله حداقلي دولت و نقش حداك ثري نهادهاي مدني و بخش خصوصي است - ساختار نيمه دولتي و نيمه خصوصي پديد مي آيد.  در اين ساختار ، دولت متولي برنامه ريزي كلان فرهنگي است ، ولي بخشي از فعاليت هاي فرهنگي در سطح فرد را به نهادها و بخش خصوصي واگذار مي نمايد . مانند : برگزاري مراسم عاشورايي توسط هيئت هاي مذهبي . به لحاظ اينكه ايران كشوري در حال گذار از نظام دولتي به سمت نظام آزاد مي باشد و نهادهاي فرهنگي خصوصي در كنار نهادهاي فرهنگي دولتي در حال شكل گيري است، لذا نظام نظارتي مطلوب فرهنگي، همان ساختار نيمه دولتي و نيمه خصوصي مي باشد و امكان مقايسه ، سنجش و اندازه گيري بهره وري و دست يابي به اهداف را كاملاً امكان پذير مي سازد .

طرح فرهنگي؛ ضرورت ها :

يكي از ابزارهاي بسيار مهم در برنامه ريزي فرهنگي ، ايجاد امكانات لازم براي توسعه طرح هاي فرهنگي است . اين طرح نشان مي دهد مردم چگونه بايد از داشته ها و منابع حال و آينده خود استفاده كنند . به طور خلاصه، طرح شامل:

1.جزئيات شرايط و زير ساخ تهاي فرهنگي است ؛

2.گرايش هاي مردم و ساختار مردم شناسي جامعه را نشان مي دهد ؛

3.گروه ها و سازمان هاي گوناگون جامعه را به عنوان اعضا و يك ديدگاه مشترك، در نظر مي گيرد ؛

4.ضامن شيوه اي براي حذف موانع و تقويت و ايجاد فرصت هايي براي مشاركت و مفاهيم فرهنگي مشترك است

5.بازتابي از خواسته ها و انتظارات جوامع محلّي و منطقه اي است ؛

6.حاكي از نحوه تلفيق برنامه ريزي امور فرهنگي ، در فرايند كلي برنامه ريزي و مديريت است ؛

7.دربردارنده چارچوبي از اصول سازماني و ساختار مالي و اجرايي است ؛

8.راهكارهايي براي اولويت سنجي ارائه داده و چگونگي ارزيابي پيشرفت ها را با توجه به اهداف نشان مي دهد ؛

9.يك طرح فرهنگي پس از تصويب به دفاتر مرتبط تسليم مي شود

 

مسائل اساسي در برنامه ريزي فرهنگي  :

در برنامه ريزي فرهنگي دو دسته مشكل اساسي وجود دارد :

- دسته اول مشكلاتي هستند كه با ماهيت موضوع فرهنگ ارتباط دارند؛

-دسته دوم مشكلاتي كه از نارسايي نظام برنامه ريزي اجرايي، تحقيقاتي و ضعف امكانات بخش ناشي مي شود .

مهم ترين مشكلات دسته اول عبارتند از :

-    عدم توافق ص احب نظران فرهنگي در مورد تعريف و مفهوم  فرهنگ ؛

-    عدم شناخت كامل از نقش مهم فرهنگ، در توسعه اقتصادي اجتماعي كشور ؛

-    عدم توافق دست اندركاران امور فرهنگي ، در قلمرو واحد و معين ، براي برنامه ريزي فرهنگي و مشخص نبودن حدود و ثغور آن ؛

-    آميختگي فرهنگ با مقوله هاي اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و محدوديت اختيارات بخش فرهنگ ؛

-    فقدان يك مدل مشخص در برگيرنده همه متغيرهاي فرهنگ و كم سابقه بودن بخش هاي فرهنگي در جهان ، از جمله در كشور ما از ديدگاه هاي جديد .

-    پيچيدگي برنامه ريزي و ارزيابي فرهنگ به دليل كيفي بودن و مشكلات سنجش آن ، مشخص نبودن ميزان همبستگي بين اهداف كيفي و كارهاي بخش ، مشخص نبودن اولويت هاي بخش ،

-    ضعف سيستم ارزيابي و كنترل كيفي فعاليت هاي فرهنگي درجامعه و نظري بودن ارزيابي ها ؛

-    اثر سوء جنبه هاي نامطلوب فرهنگ قبل از انقلاب اسلامي، بر برنامه هاي فرهنگي كشور ؛

 

مهم ترين مشكلات دسته دوم عبارتند از :

-    ضعف نظام برنامه ريزي ، به دليل سابقه كم برنامه ريزي فرهنگي و ناشناخته بودن اهميت زندگي ؛

-    فقدان تشكيلات ويژه برنامه ريزي و كادر لازم و واجد شرايط در اكثر دستگاه هاي بخش ؛

-    عدم استفاده درست به هنگام برنامه ريزي از نيروهاي موجود در دستگاه ها كه حضورشان به نفع برنامه ريزي بخش فرهنگ است؛

-    فقدان آراء فقهيِ راه گشا براي حل برخي از مسائل و معضلات فرهنگي ، هنري ، ضعف و كمبود قوانين و مقررات لازم براي توسعه فرهنگي ؛

-    تهيه ناقص برنامه ميان مدت ، كه موجب تقليل سودمندي آن در هدايت بودجه هاي سالانه مي شود ؛

-    عدم توجه لا زم به تأمين و آموزش كادر مورد نياز بخش ، باتوجه به تنوع مقوله ها در بخش فرهنگ ؛

-    كمبود امكانات مالي بخش ، پايين بودن سهم بخش فرهنگ از بودجه كل كشور ؛

-    كمبود و نقص آمار و اطلاعات بهنگام در بخش ؛

-    فقدان تحقيقات لازم و مفيد براي برنامه ريزي فرهنگي ؛

-    عدم هماهنگي لازم ، ميان دستگاه هاي تحقيقات فرهنگي كشور ؛

-    عدم هماهنگي لازم ، ميان دستگاه هاي اجرايي و سازمان متولي .

 

 

moaddab14 بازدید : 359 شنبه 16 خرداد 1394 نظرات (0)

 

مجتبی نظرپور

 

 

 

مساجد، نماد فرهنگ و تمدن اسلامی

چکیده

مساجد از زمان تأسیس تاکنون همواره به عنوان پایگاهی معنوی ـ اجتماعی کارکردهای گسترده ای داشته که با هیچ نهاد مردم نهادی در طول تاریخ قابل قیاس نیست. در این نوشتار ابتدا به اختصار، کارکردها و دستاوردهای گوناگون مسجد را در اعتلای معنوی فرد و جامعه برشمرده ایم و معتقدیم که مسجد، علاوه بر کارکردهای متعارف، می تواند به عنوان پایگاهی زمینه ساز برای برپایی دولت کریمه جهانی نقشی مهم و پر اهمیت ایفاء نماید. هم چنین «مسجد» از ماندگارترین و بالنده ترین میراث گران بهای پیامبر اسلام بعد از «قرآن کریم» است و لذا برآنیم تا نظریه «مسجد معجزه دوم پیامبر اکرم» را ارائه نماییم.

 

مقدمه

مساجد همواره در طول تاریخ نقش ها و کارکردهایی داشته که با هیچ نهاد اجتماعی دیگر قابل مقایسه نیست. این نهاد دینی، فرهنگی و اجتماعی ـ سیاسی، گنجینه دار محرمانه ترین سیر و سلوک های عرفان ناب، تا انقلابی ترین و سیاسی ترین تصمیـم ها و مشاوره های نظامی کلان و خُرد حکومت نبوی و میراث دار فرهنگ، هنر و تمدن اسلامی و دانشگاه علمی ـ آموزشی و تربیتی و نیز مرکز وحدت بخشی و انسجام مردم در امور

اجتماعی و تعاونی بودهاست.

کارکردهای متنوع مسجد

از این رو بازخوانی کارکردهای متنوع مسجد بر اساس آیات و روایات و سیره پیامبر اعظم و امامان معصوم:

و بررسی ظرفیت های منحصر به فردمسجد در قرون متمادی و به ویژه در صدر اسلام و انقلاب اسلامی، برای بازسازی و احیاء نقش آن در عصر کنونی بسیار ضروری به نظر می رسد.

گفتار معصومین: و سیره عملی آنها بیانگر ان است که«مسجد سنگ بنای حکومت اسلامی» است و حکومت اسلامی، نقطه آغاز ایجاد دولت کریمه جهانی به امامت و رهبری امام مهدی موعود است، لذا نقش مساجد در تهذیب نفس و تربیت نیروی انسانی صالح و منتظر، برای ایجاد عدالت و فراهم کردن زمینه تشکیل حکومت حضرت مهدی بر کسی پوشیده نیست.

کارکرد و نقش مساجد چنان متنوع است که هر یک در مقطع و دوره ای خاص، به اعتبار مدیران و حاکمان و سیاست گذاران ومتولیان مسجد، فرصت ظهور و بروز پیدا کرده است.

بررسی عمیـق کارکرد مساجـد نشان می دهد که اگر ظرفیت های بالقوه و نهفته مساجد را با دقت و سرعت تجلی یابد، برکات و آثار فراوان و گسترده ای به جوامع بشری خواهد رسید.

کارکردهای مسجد

1. کارکرد تعالی اخلاق

- تهذیب نفس و تعالی اخلاق

اعتلابخشی اخلاق و رشد فضیلت ها و زدودن رذائل در انسان از عام-ترین و گسترده ترین کارکرد مساجد بوده است.هدف خداوند از آفرینش انسان،اخلاق بندگی کردن است که در تعالی فرد و جامعه تأثیراتی مثبت دارد.گسترش این اخلاق و ساختن مدینه فاضله بر اساس تقوای الهی در طول تاریخ موردتوجه عارفان و مؤمنان بوده تا به کمکنورانیت و قداست معنوی مساجد آن را جامه عمل بپوشانند.براساس این کارکرد، مسجد، معراج عابدان، سجده گاه مؤمنان، دایره سیر و سلوک عارفان، مرکز اعتکاف و محلی برای تهذیب نفس پرهیزگاران است.

- تقویت فضایل اخلاق فردی

ظهور و تقویت اخلاق فردی به منظور تهذیب نفس و دینی شدن روابط اجتماعی که از فراگیرترین کارکردهای مساجد است، در پاسخ به نظریاتی چون«جان لاک» انگلیسی است که می گوید: «دولت ها در ابعاد سیاسی مسئول اخلاق فردی شهروندان خود نیستند»

در این کارکرد، مساجـد به عنوان یک پایگـاه دینی و غیردولتی نقشی مهم در جهت پرورش فضیلت های اخلاقی ایفا می کند و در حکومت های اسلامی بازویی برای دولت استتا نقش تربیت اخلاق فرد و جامعه را. ایفا کند.

در تبیین نقش مسجد در پرورش و رویش فضلیت های اخلاق فردی، تنها این مفهوم منطقی کفایت می کند که بنابر آیات الهی و متون روایی، اصولاً بنای مسجد و ساخت و تعمیر مساجد و نیزحضور در آن،آداب و شرایطی دارد که همان ایمان به مبدأ و معاد و«عبودیت خداوند» است. این مقدمات و آداب و شرایط، اولین مرحله از زدودن رذیلت های اخلاقی و آراسته شدن به فضیلت های اخلاقی است.

کارکرد مساجد در ارتقاء کیفیت و بهبودبخشی اخلاق فردی چنان مؤثر است که پیامبر اکرم می فرمایند:

«إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ یتَعَاهَدُ الْمَسْجِدَ فَاشْهَدُوا لَهُ بِالإِیمَانِ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ:  إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَی الزَّکَاةَ)الآیَةَ»

اگر شخصی را دیدید که مرتب به مسجد رفت و آمد می کند به ایمان وی شهادت دهید، زیرا خداوند متعال می فرماید: مساجد خدا را تنها کسی آباد می کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را بر پا دارد، و زکات را بپردازد... .

2) کارکرد آموزشی ـ تربیتی مسجد

مسجد از آغاز تأسیس تاکنون، به عنوان یک مرکز و دانشگاهی علمی به ویژه در آموزش دین و معارف اسلامی نقشی پررنگ دارد. آموزش علوم تخصصی در مساجد، با توجه به قداست و فضای معنوی و آرامش بخش آن که روح تعهد را در افرادرشد و توسعه می دهد، بسیار اثربخش است. عناوین و مصادیق کارکرد آموزشی مسجد، از زمان پیامبر اکرم تاکنون فراوان است که چند نمونه رابرمی شمریم:

الف) روزی فردی به نام جَرِیر همراه با ده نفر از افراد قبیله خویش در فاصله نماز صبح و طلوع آفتاب به حضور پیامبر اسلامآمدند و گفت وگوهای علمی مفصلی را با آن حضرت در میان گذاشتند. نیز از قول عبدالله بن عم نقل شده است که:«پیامبر شب ها گاه تا دیر وقت پیرامون تاریخ بنی اسرائیل برای ما سخن می گفت

ب) امام علی می فرمایندمَنِ اخْتَلَفَ إِلَی الْمَسَاجِدِ أَصَابَ إِحْدَی الثَّمَانِ أَخاً مُسْتَفَاداً فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً أَوْ آیَةً مُحْکَمَةً أَوْ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً أَوْ کَلِمَةً تَرُدُّهُ عَنْ رَدًی أَوْ یَسْمَعُ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی هُدًی أَوْ یَتْرُکُ ذَنْباً خَشْیَةً أَوْ حَیَاءً» کسی که به مسجد رفت و آمد می کند، یکی از فواید هشتگانه نصیب او می شود: برادریمفید و با ارزش در راه خدا، یا علم و دانش نو، یا دلیل و برهان محکم(برای تثبیت عقاید) می یابد، یا کلماتی که موجب هدایت شود(می شنود)، یا رحمت مورد انتظاری(شامل حال او می شود)، یا مواعظی که او را از فساد و گناه باز دارد، یابه خاطر ترس یا حیا و آبروی خود گناهی را ترک می کند.علامه مجلسی(ره) مفهوم علم مستطرف را علم بدیع و تازه و معرفتی جدید می داند.

ج) دکتر «محمد شوقی الفنجزی» استاد اقتصاد دانشگاه قاهره، در نجف اشرف به دیدار آیت الله شهید سید محمدباقر صدر(ره) در منزلش رفت، از شهید صدر پرسید که دانش آموخته و فارغ التحصیل کدام یک از دانشگاه های جهان هستید؟ شهید صدر در پاسخ گفت که در هیچ دانشگاهی تحصیل نکردم و تنها در «مساجد نجف» تحصیل کرده ام. دکتر شوقی به وی گفت: «حقا که مساجد نجف بهتر از دانشگاه های اروپاست.» دکتر شوقی پس از بازگشت به قاهره، به دکتر «زکی نجیف محمود» پیشنهاد ترجمه عربی به انگلیسی کتاب «مبانی الاستقراء» را داد و کتاب های «فلسفتنا» و «اقتصادنا» را برای روژه گارودی فرستاد.

د)امیرالمؤمنین بر منبر مسجد کوفه برای مردم خطبه می خواند. پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: «مردم از من بپرسید که دانش چون دریا در سینه ام موج می زند» آنگاه(ابن الکواء) برخاست و پرسش های گوناگونی را درباره معنای برخی از آیه های قرآن و معارف دینی مطرح کرد، او هم چنین در میان پرسش های خود از قوس و قزح، کهکشان و تاریکی ای که در ماه دیـده می شود، سئوال کرد و امام۷ به تمامی پرسش های او پاسخ گفت.

3) کارکرد مسجد در تمدن و فرهنگ اسلامی

مسجد در میان همه ملل و نحل نماد عینی فرهنگ و هنر مسلمانان به شمار می آید. بررسی مساجد از این نگاه زبانی گویا و به تصویر کشاندن اراده و همت بلند هنرمندان مسلمان برای پایایی دین از بُعد روانی و احساسی و زیبایی هنری است. به همین سبب گردشگران، باستان شناسان و پژوهشگران را مجذوب و شیفته خود کرده است.مسجد، ضمن آن که سبک معماری هنر اسلامی و تمدن دینی را بازمی شناساند، خودباوری، خلّاقیت و تلاش و پشتکار هنرمندان مسلمان را که با استعانت از پروردگار، این همه هنرهای ظریف اسلامی ـ ایرانی که همگن با روح و فطرت انسان است را در سایه سار دین و عرفان ناب توحیدی به مردم معرفی می کند.

مساجد با رویکرد معماری هنر اسلامی توانسته است بسیاری از انسان ها را به باورهای فطری خود رهنمون نماید و حس دین باوری و خدامحوری را در روح بشر زنده نگهدارد.

قدمگاه پیامبران:، و امامان: در برخی مساجد و مقدس شدن این مکان ها به عنوان جلوه گاه آثار و تمدن انسانی می تواند گامی در راستای تقریب مذاهب و ادیان نیز باشد. به عنوان نمونههفتادپیامبر و هفتاد وصی پیامبر در «مسجد براثا» در بغداد به اقامه نماز و عبادت پرداخته اند.

مسجد جامع أموی دمشق بر زمینی بنا شده است که قداست سه هزار ساله دارد. این مسجد هزار سال قبل از میلاد، معبد حدّاد(خدای تندر و طوفان) اقوام آرامی بود که در اوائل قرن اول میلادی، رومیان در این مکان معبدی برای پرستش «ژوپیتر» بنا کردند و در اواخر قرن چهارم میلادی، مکان مقدس مسیحیان شد و در سال ۶۳۶م، مسیحیان و مسلمانان به طور مشترک از آن استفاده می کردند. سپس مسجد فعلی در سال ۷۰۶ تا ۷۱۵م ساخته شد. در سال ۲۰۰۱م پاپ ژاپن پل دوم به عنوان اولین دیدار پاپ از یک مسجد اسلامی، از این مسجد دیدن کرد.

۴) کارکرد سیاسی ـ نظامی مسجد

با بررسی تاریخ سیاسی و مبارزاتی تمدن اسلام، درمی یابیم که کلیه غزوات پیامبر اکرم و مبارزات اجتماعی امامان: و انقلاب ها و جنبش های آزادی بخش اسلامی از پایگاه مساجد آغاز گردید.

مسجد پیامبراکرم در مدینه، فقط مهم ترین مرکز فعالیت عبادی،اجتماعی و سیاسی مسلمانان نبود، بلکه اتاق فکر ومرکزمشاوره های نظامی مسلمانان هم بود.

امام خمینی۱بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران نیز که مردم را علیه حکومت ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ایران برانگیخت، توده های میلیونی را از طریق مساجد گردآوری نمود. ایشان مکرر در بیاناتشان،به این امر اذعان داشتند؛ چنان چه فرمود:«مسجد مرکز تبلیغ است، در صدر اسلام از همین مسجدها جیش ها، ارتش ها راه می افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسی اسلام بوده مسجد

بدون شک خاستگاه و منشأ موقعیت و موفقیت های کنونی جهان اسلام و بیداری اسلامی، و به خصوصپیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی از همین کارکرد مسجد برخاسته است.

مبارزات امام علی با پیمان شکنان(ناکثین)، ستم پیشگان(قاسطین) و آشوب طلبان(مارقین) از درون مسجد کوفه آغاز شد و در نهایت در همین مسجد نیز به شهادت رسیدند.

مبارزات انقلابی حضرت زینب و خطبه وی در مسجد کوفه و نیز خطبه امام سجاد در رویارویی با یزید در مسجد بود که تکمیل کننده قیام عاشورا گردید.

قیام سربداران در قرن هشتم هجری، نهضت مشروطه ایران، قیام مردم در مسجد گوهرشاد علیه حجاب زدایی،سخنرانی امام خمینی در مسجد أعظم قم و مبارزات رهبران دینی ـ مذهبی از مساجدی چون: مسجد هدایت، مسجد ابوذر، مسجد قبا و غیره بیانگر کارکرد سیاسی ـ رسانه ای و نظامی مساجد است.

«ماروین زدیتس» جامعه شناس و نظریه پرداز فرانسوی که علل و فرایند انقلاب ها را در کشورهای گوناگون مطالعه نمودهاست، می گوید: برای مطالعه انقلاب ها باید چهار حوزه مورد بررسی قرارگیرد.

۱. رهبری

۲. سازماندهی

۳. توده های مردم

۴. واکنش حکومت

با توجه به نظریه فوق، بدیهی است که «مسجد» سه حوزه از چهار حوزه ذکر شده را می تواند به بهترین شکل مدیریت نماید.

۵) کارکرد مسجد در امور تعاونی و اجتماعی

مسجدالنبی از مهم ترین پایگاه های امور اجتماعی در مدینه بوده است و این نقش در کلیه مساجد تاکنون نیز ادامه دارد. قداستمکانی مساجد و تقوای فعالان و دست اندرکاران و اهل مسجد، مهم ترین وجهی است که می تواند کمک شایانی به بهتر برگزارشدن امور اجتماعی و تعاونی مردم در مساجد ایفا کند. قضاوت که از جمله مهم ترین امور اجتماعی است، توسط پیامبر اسلام در مساجد انجام می شد و غالب ملاقات های مردمی پیامبر اسلام۶در مساجد بود. مساجد همواره محل رسیدگی به مشکلات و تأمین نیازهای اضطراری مردم بودهاست. هم چنین مساجد، پایگاه اطلاع رسانی جمعی و کانون ارتباطات و پایگاه هماهنگی و کمک رسانی و امداد در حوادث غیرمترقبه و بلایای طبیعی است.

مسجد پایگاه دکترین مهدویت

با توجه به تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جهان در عصر نوین، بایسته استکه مساجد با همدلی و سخت کوشی مسلمانان و به صورت شبکه ای، کارکردهای ذیل را ایفا کنند که از مهم ترین آنها مساجد به عنوان پایگاه دکترین مهدویت می باشد.

نظریه فراگیر توسعه و جهانی شدن، کلیه مسائل فرهنگی، سیاسی و اقتصادیجهان را تحت الشعاع قرار داده است و مهم ترین دغـدغه اندیشمنـدان و آزادی خواهان و صاحبان فکر است.

این مبحث که از نظریه دهکده واحد جهانی «مارشال مک لوهان» و یا از اندیشه «برژینسکی» مسئول أسبق شورای امنیت ملی امریکا در دوران ریاست جمهوری ریگان اخذ شدهاست، به مدد فنآوری و ارتباطات پیشرفته رسانه هایی چون ماهواره ها، اینترنت، بر مبنا و این هدف ارائه گردیده که فارغ از مرزها و حذف علایق ملی مردم، بسته های یکسان فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را برای رفاه بهتر زندگی فردی و اجتماعی در اختیار انسان قرار دهد.

روند جهانی شدن و مباحث پیرامون آن و موضع گیری اندیشمندان آزادی خواه، خصوصاً از ناحیه ادیان بزرگ جهان مثل اسلام و تمدن-های هندوئیسم و کنفوسیوس در قبال این پدیده، نشان از سکولاریسم و غرب گرا بودن این جریان دارد. در مقابلِ جهانی سازی به سبک غربی، دین اسلام و مذهب تشیع، نظریه حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و دولت کریمه جهانی یا(دکترین مهدویت) را ارائه داده است. البته این نظریه در ادیان الهی و غیرالهی قبل از اسلام نیز با اندکی تفاوت وجود دارد. بنابراین به نظر می رسد مصادره این نظریه به نام غرب و آمریکا، یک امر غاصبانه است.

تفاوت های عمده ای بین دو نظریه(جهانی شدن) و(دولت کریمه جهانی) وجود دارد که مهم ترین چالش های آن در مباحث کلان و خرد فرهنگی و نوع استقبال مردم از آن است.

دکترین مهدویت یا دولـت کریمه جهـانی از برنامه های خداونـد است که به نیازهای فطری و مادی و معنوی انسان آگاه است. در حقیقت دولت کریمه جهانی پاسخ به یک نیاز اساسی فطری انسان است که در طول تاریخ بشریت بی پاسخ ماندهاست. بیداری فطرت و بازگشت به گوهر وجودی انسان، شناخت خواسته های مشروع، تفکیک رفاه حقیقی و دروغین، بازیابی مسیر سعادت و شناسایی رهبران شایسته، نیازمند دانش و آگاهی است.لذا شایسته است این دانش و بینش و گرایش از مکانی برخاسته شود که خداوند با فرمان بنا و احداث آن، همگان را به سوی آن فراخوانده است. این مکان مقدس جایی جز مسجد نمی تواند باشد.

این پایگاه انسان سازمی تواند افرادی که این ایده را به درستی درک کرده و با تمام وجود از آن دفاع می کنند،آموزش، تربیت، بسیج و راهبری نماید تا با گسترش اخلاق حسنه الهی، در گسترش و تعمیق اندیشه دکترین مهدویت تلاش نمایند.

نقش مساجد در همه زمینه ها از جمله اتحاد مسلمانان جهان و ایجاد شبکه ارتباطی نهادهای اجتماعی در مسیر تحقق دولت کریمه جهانی بسیار پرثمر و حساس است.

امام علی نیز رابطه بین حکومت جهانی و مسجد را در چهارده قرن پیش با جمله ای شیوا بیان کرده است:

«إِنَّالدُّنْیَامَنْزِلُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَاوَ...مَسْجِدُأَحِبَّاءِاللَّهِ وَمَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَمُصَلَّی مَلَائِکَتِهِ وَمَتْجَرُأَوْلِیَائِهِ اکْتَسَبُوافِیهَاالْجَنَّةَوَرَبِحُوافِیهَاالرَّحْمَةَ» دنیا، مسجد دوستان خدامحور است. این کلام در حقیقت بیان می دارد که دنیا به مثابه یک مسجد بزرگ برای دوستان خداست.

مساجد معجزه دوم پیامبر اکرم

مساجد به عنوان یک نهاد دینی و فرهنگ ساز در جامعه مسلمین از چنان جذابیتی برخوردار است که بیش ازچهارده قرن همواره در حال گسترش کیفی و کمّی است.

تأثیرات شگرف مساجد در تهذیب نفس انسان و تعالی جامعه و تربیت انسان های خداجوی و متعهد و کارکرد راهبردی آن در فرایند تحقق دولت کریمه جهانی در طول تاریخ، پیدایش آن را به نقطه ای رسانده است که می توان آن را «معجزه دوم پیامبر اسلام» نام داد و نظریه «مساجد به عنوان معجزه دوم پیامبر اسلام را ارائه داد

پس از مسجدالحرام اولین پایگاه عبادی مسلمانان،حضرت محمد در آغازین روزهای حکومت اسلامی خویش در مدینه، مسجد قبا و پس از مسجد نبوی را تأسیس نمود.

قرآن به عنوان معجزه اول پیامبر أعظم شمرده شده و هیچ گونه اختلافی در آن نیست، اما از میان سایر یادگارهای پیامبر اکرم می توان مسجد و کارکرد آن را به عنوان معجزه دوم پیامبر خدا۶نام برد. البته اثبات این نظریه نیازمند پژوهشیعمیقاست، اما از جمله دلایلی که می توان با استناد به آن این نظریه را مطرح نمود، آن است که:

اولاً؛ مساجد جایگاه قرآن و قرائت قرآن و أنس با آن است که این امر به منزله ارج گذاری به معجزه اول پیامبر اکرم است.

ثانیاً؛ از آغاز وحی به پیامبر اکرم۶مساجد به عنوان خاستگاه و پایگاه اجتماعی ـ سیاسی دین اسلام تأسیس شد و در نهضت دکترین مهدویت تا برپایی حکومت جهانشمول امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هموارهدر قالب مهم ترین پایگاه نهضت های اسلامی ایفاء نقش خواهدکرد.

شیخ طوسی(رحمه الله) در کتاب تمهیدالاصول در تعریف معجزه می گوید: معجزه عملی است که حداقل چند شرط داشته باشد:

۱- باید به عنوان کار منسوب به خدا از همه کارها برتر باشد؛

۲- باید کاری بدیع و تکرار نشدنی برای انسان ها باشد؛

۳- برهم زننده قواعد و قوانین عرف همیشگی پدیده ها باشد؛

۴- برای تصدیق ادعای مدعی صورت بگیرد.

براین اساس، می توان مساجد و کارکرد آن را به عنوان یک پدیده اجتماعی منسوب به خدا؛غیرقابل مقایسه با سایر پدیده های مشابه مثل کلیسا و کنیسه؛و در جهت اهداف بزرگ ترین معجزه(یعنی قرآن) پیامبر اکرم۶دانست که اندیشه تأسیس آن و بیان نقش ها و کارکردهای آن توسط پیامبر اکرم و به اذن خداوند انجام گرفته است و در طول قرن ها ماندگار و در آینده نیز پا برجا خواهد بود و این به مثابه معجزه ای کوچک تر از قرآن کریم و برتر از سایر معجـزات پیامبر اکرم می باشد.

نتیجه گیری و پیشنهادات

با توجه به نقش ها و کارکردهای گسترده مساجد و گرایش و توجه انسان ها و آزاد اندیشانبه این نهاد اجتماعی و نیز به دلیل آسان بودن دسترسی به این مکان مقدس، ضرورت دارد تا با نگاهی نو و متناسب با عصر و دهه پیشرفت و عدالت خواهی جهانی، به بازتعریف نهاد مساجد پرداخته و کارکردهای نومتناسب با مقتضیات زمان را مطرح کرد. بدین منظور چند مورد به عنوان نمونه پیشنهاد می گردد:

۱) با همفکری اندیشمندان مسلمان، جامعه شناسان، روان شناسان و متخصصین امور تربیتی ابعاد کارکرده ایناشناخته مسجد بررسی گردد تأثیرگذاری مساجد را در سلامت روانی فرد و جامعه افزایش دهیم.

۲) کارکردها و نقش های بالقوه که تاکنون زمینه بروز نداشته اند را، با مشورت فقها و اندیشمندان حوزه های علوم دینی و اجتماعی تعریف و تدوین گردد.

۳) مساجد، کارکرد جدیدی را در قالب«پایگاه دکترین مهدویت» پذیرفته و نقش مهمی در جهانی سازی و ساختار دولت کریمه جهانی ایفا نماید.

۴) نظریه «مسجد معجزه دوم پیامبر اکرم» مورد کنکاش و و پژوهش عمیق و گسترده قرار گیرد تا بتوان تحولات اساسی را در جامعه و عصر دهکده جهانی پایه ریزی نمود.

 

منابع

1. قرآن کریم.

2. نهج البلاغه.

3. محمدبن سلامه قضاعی، شهاب الاخبار.

4. میرزاحسین نوری؛ مستدرک الوسائل.

5. ابوزید عمر بن شبه ممیزی، تاریخ المدینة المنورة، ترجمه حسین صابری، قم، مشعر.

6. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة.

7. علامه مجلسی، بحارالانوار.

8. علی رحیمی، رحمت اله، تأثیر ارزشهای اخلاقی در اقتصاد با تأکید برنظریات شهید صدر، ۱۳۸۸.

9. کتانی، عبدالحی، نظام الحکومة النبویة.

10. نوبهار، رحیم، سیمای محمد، انتشارات کوثر، قم،۱۳۷۳.

۱1. موسوی خمینی، روح الله، صحیفه نور.

۱2. رضایی، علی، جایگاه مسجد در فرهنگ اسلامی، ثقلین، ۱۳۸۳.

۱3. www.Masjed.ir

 

farhadiyan بازدید : 451 شنبه 16 خرداد 1394 نظرات (0)

بسمالله الرحمن الرحیم
 
عنوان:
برنامه ريزيفرهنگي در برنامه پنج ساله  ايران از آغازتا امروز
 
گردآورنده:
فهیمهفرهادیان
 
 
رشته:
مدیریت امورفرهنگی
دانشگاهعلمی کاربردی فرهنگ و هنر
استاد:
 
آقای حسن پور
سال 1394

1- در کارها و برنامه های فرهنگی  آن چیزی که باید بیشتر توجه شود مدیریت استراتژیک میباشد یعنی یک تلاش سازمان یافته برای اتخاذ تصمیمات و اقداماتا شایسته یعنی دنبال نقاط قوت و ضعف درون سازمان ها بشناسیم و دومین عامل تهدیدات و فرصا هایی که در فضای بیرونی وجود دارد را باید شناخت اگر ما بتوانیم نقاط ضعف و تهدیدات را کاهش دهیم نقاط قوت و فرصت ها را بیشتر کرده ایم برای رسیدن به اهداف باید ظرفیت سازی کنیم.

2-درمجموع کلان برنامه های فرهنگی آن چیزی که کمتربه آن پرداخته میشود نداشتن یک مدیریت استراتژیک در حوزه فرهنگ است.

3-درجامعه ما اصولا وقتی موضوع استراتژیک مطرح می شود همه اذعان عمومی به سمت فعالیت های اقتصادی و تجاری میرود اما در حوزه فرهنگ ، بایستی به یک سیاست  گذاری واضح برسیم و سرمایه های استراتژیک فرهنگی خودمان را بشناسیم و بعد برنامه ریزی کنیم و ببینیم می خواهیم چه کاری را انجام دهم به چه شکلی برنامهریزی کنیم که این سیاست ها تضمین اجرایی پیدا می کند و راهکارهای اجرایی شدن این استراتژی ها را فراهم کنیم در مرحله بعد ارزیابی میکنیم که چقدر از مسیر و آن اصول چشم انداز که تعیین کرده ایم نسبت به آن راهبردها اجرا شده و بسنجیم چرا و چه مقدار از آن سیاست ها اجرا نشده است ، اگر ما چشم انداز وبرنامه ریزی کلان نداشته باشیم و افق دور دست مان را نبینیم و در نظر نگیریم عملا رسیدن به آن فعالیت هایی که از پیش برنامه ریزی کرده بودیم برای ما دشوار خواهد شد. اما برنامه های فرهنگی نسبت به چند دهه اخیر برای رسیدن به اهداف فرهنگی سازماندگی شده قبلا خیلی ازموسسات و مراکز فرهنگی ما ، جزیره ای و خیلی وقت ها بصورت موازی عمل میکردند.و فاکتورهای مهم چون سازمان دهی ،نظام مند نمودن و هدفمند نمودن موسسات برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب جزء اقداماتی است که حداقل سازمان هایی که متولی فرهنگی هستند باید انجام بدهند.

خیلی وقت ها بعضی از موسسات مسیری را طی می کنند که همین مسیر را قبلا جامع فرهنگی دیگری هم رفته ودچار اشکال شده اند تازه آن اشکالات هم شخصی و بررسی شده و معلوم شده که این مسیر بن بست است باید گفت آسیب شناسی و مطالعه در کارها از قبل صورت نگرفته و اتفاقاتی رخ می دهد.

فعالیت جزیره ای :موسسات و تشکیلات مردم نهاد باید برای خودشان یک برنامه ریزی در راستای نگاه کلان راهبردی خودشان

سید وحید موسوی یکی از فعالان فرهنگی استان خراسان رضوی

مقام معظم رهبری می فرماید باید فعالیت و برنامه و کارفرهنگی منجر به تربیت نیروی انسانی شود راهبرد کلان یا ابرراهبرد تمام تشکیل ها ، مجموعه ها و موسسات باید تربیت نیروی انسانی فعال ،پویا،متخصص و مومن باشد برای راهبرد سازی و اولویت سنجی باید شاخص تعیین کرد . هر موسسه،کانون،مجموعه ،سازمان مردم نهاد باید ناظر بر این ، اولویت خودش را خودش تشخیص دهد در عصه تخصص خودش باشد و در عرصه ها ی فعالیت کنند که توانمندی دارند.دومین نکته باید ببیند در کجا توانایی و توانمندی اثر گذاری است

یعنی اولویت اش اثر بخشی فعالیت اش باشد که خروجی یک تشکیل فرهنگی باید در توان قابل اجرا برای ارتقای کار تشکیلاتی ارائه دهند.

یکی از نقاط ضعف تشکل های فرهنگی و رشد کند در تربیت دینی است خروجی نیروی توامند کم مواجه هستند نکته دیگر وابستگی به بعضی از نهاد های اداری و ساختاری خاص به علت عدم توانایی در تامین منابع ما الزامیست .

نکته سوم: عدم وجود ابتکار- تنوع و به روز نبودن ناظر به رشد فناوری های جدید است از جمله سواد رسانه ای ،دور از بودن از تحولات جامعه ،غیرهوشمندانه عمل کردن است

نقاط قوت تشکل ها رفتن به سمت تشکیل جبهه و  پیدا کردن همدیگر و رفتن به سمت شبکه های تخصصی است.

مثانه قاسمی : مدیر موسسه فرهنگی هنری

یک جامعه زمانی می تواند در مسیر سازماندگی ، رشد و سلامت جرکت کند که عنلکردهای نظام فرهنگی او موفق باشد بخش عمده فرهنگ یک جامعه ،همان عقاید و خصوصیات  یک جامعه است یعنی فرهنگ ،رفتار ها و اخلاقیات فردی انسان ها را شکل می دهد . در واقع فرهنگ همان ذهنیت حاکم بر فرد و اجتماع است.

بگونه ای که رفتارهای فردی و اجتماعی  را به یک سمت هدایت می کند حال سوال این است که در ذات فرهنگ یک همان بحث سازندگی شخصیت انسان ها می باشد آیا در کشور ما متناسب با پیشرفت و ریشه دواندن انقلاب در عرصه های مختلف کار فرهنگی هم پیشرفت داشته است؟{اولویت فعالیت های فرهنگی و تشکیلاتی نه تنها در سال 93 بلکه تا مدت های زیادی باید بحث کادرسازی برای مجموعه های فرهنگی باشد ، اولویت بعدی ایجاد راه هایی برای استقلال مالی مجموعه است ، طراحی کردن یک ذخیره مالی تا جایی که امکان دارد ذخیره مالی تعمیم بدهیم و برای تامین منابع مالی برنامه ریزی کنیم.

ü    ایجاد کارگروهی جهت دوره جریان شناسی فکری و فرهنگی

ü    ایجاد گروهی برای ارزیابی فعالیت های تشکل هاست

ü  یکی از نقاط قوت مجموعه  فرهنگی تربیتی ،جوان بودن و پرنشاط بودن آنهاست}(از رسول محمد قلی میدر کانون دانش پژوهان نخبه)

ارائه راهکار جهت افزایش بازخورد در برنامه فرهنگی:

1-هدف برنامه را مشخص کردن 

 2-عدم انجام کارهای زود با زده 

3-تقویت بنده جبهه فرهنگی 4-یک موسسه یا تشکل فرهنگی خود بازبینی داشته باشد 5-ایجاد خود سازی اخلاقی است

ü   پس از انقلاب اسلامی ایران مقالات و کتاب های بسیاری در زمینه ایدئولوژیک و  دفاع از مبانی شیعه منتشر شده اما تعداد کتاب ها و مقالاتی که در زمینه دفاع از مکتب اهل بیت (ع) برای نوجوانان به زبان ساده منتشر شده است بسیار اندک است باید فعالان فرهنگی حوزه نشر کتاب هایی به زبان ساده و رول منتشر کنند به عنوان مثال نوجوانان را باید با ارزش دو کتاب الغدیر علامه امینی یا المراجعات شرف الدینی آشنا کرد فقط تعریف و ستایش از کتاب کافی نیست باید نوجوانان را با محتوای ایم کتاب آشنا کرد.

ü  قبل از انقلاب رسانه ها آنقدر تاثیرگذار نبودند حالو بعد از انقلاب بیشتر دو چندان شده باید جریان رسانه ای توسط فعالان فرهنگی ایجاد شود که ذهنیت های برادیان وجود دارد را از بین ببرند.

ü  در برنامه ریزی فرهنگی تاکید می شود به فعالیت های هنریب مانند نویسندگی- فیلم وتئاتر که برای افراد تاثیر بیشتری دارد.

ü  نکته مهم در برنامه ریزی برای آموزش و تعالی خانوادهست تشکل ها باید به برنامه های مبتنی برآگاهی بخشی خانواده اهمیت بیشتری بدهند.

ü    دعوت از سخنرانان برجسته که بتوانند ارزش عنصر دینی را در زندگی تشریح کنند.

ü  نقاط قوت در این راستا حرکت مردمی ارزش و ارزش دادن به نسبت ها و بومی کردن فعالیت ها هر دیار بود که نلاشی در خور و شایسته انجام شد و نقاط ضعف ،دوست کردن کارها توسط برخی تشکل ها و مجموعه های مردم نهاد بود.

اگر در تشکل ها مردمی و برنامه ریزی فرهنگی بحث اعتماد و سرمایه های اجتماعی نباشد در واقع شکافی بین دولت مردم بوجود می آید و باید سیستم که چقدر در جامعه اعتماد سازی شده برای اینکه مردم بتوانند یک بستر مناسبی برای پیشبرد اهداف خود داشته باشند.

ماهیت برنامه ریزی های فرهنگی باایجاد تشکل های مردمی براساس  یک ضرورت و تکلیف شرعی است که براساس آن مردم به بهبود شرایط اجتماعی شان کمک میکنند هرتشکلس با وجود به رویکرد و حوزه تخصصی اعضایشان باید به مسائل ورود پیدا کرده و خلائ های موضوع در آن حوزه را پیدا کنند.

       در برنامه فرهنگی به سبک زندگی که جایگاه بسیار محکمی در فرهنگ سازی و تمدن سازی دارد

متوجه می شود.

مطالبه  هدفمند و شخصی از دولت اعم از سه قوه ی و حکومت است و به عنوان مثال در حوزه قاون گذاری ، کنترل بازار ،توزیع و عرضه کالا می شود و مطالباتی از دولت و مجلس داشت که البته باید هدفمند باشد.

    طی سی سال پس از انقلاب اسلامی ،مجموعهمردم نهاد زیادی در سطح مختلف داشتیم که فعالیت می کنند ولی بین 37 دستگاه فرهنگی که کشور  متولی انجام فعالیت های فرهنگی هستند ،کمتر دستگاهی که بتواند انسجام بخشی بین این تشکیلات را ایجاد کند یکی از عوامل پیشرفت کشورهای غربی در
حوزه های مختلف بالاخص حوزه فرهنگی ، منتخب آموزشی است نباید به بحث آموزش کم توجه بوده.

     تولید محتوا با روش های مختلف و ترویج سبک زندگی اسلامی یکی از معیارهای مهم میباشد چون ستون خیمه ، تمدن اسلامی است و نباید از سکه بیفتد . همانطور که رهبری هم اشاره فرمودند باید در این مسئله تبدیل به فرهنگ شود دو سبک زندگی غیر اسلامی که در جامعه نفوذ کرده و فرهنگ شده باید با روش مهندسی فرهنگی و فرهنگ سازی درست ، به سبک زندگی اسلامی تغییر کند.

     نکته دیگر با توجه به فضایی که بعد از یازدهم در کشور با آن مواجه هستیم ، برخورد قدرتمندانه  علمی ومعقول با فضای غرب گرایی و جهانی سازی آمریکایی است ما باید کد خدا بودن آمریکا را از سکه بیاندازیم (محمد حسین دعائی یک از فعالان فرهنگی).

        منبع از ماهنامه فرهنگی تشکیلاتی حلقه وصل

مقدمه:

برخی نقطه آغاز استفاده از برنامه ریزی به شیوه مدرن در ایران را تشکیل شورای برنامه ریزی در سال 1316 می دانند و عده ای دیگر شروع این پروسه را استفاده محدود حکومت پهلوی اول از تفکر برنامه ریزی در سال 1312 ؛ اما اگر توسعه را فرآیندی با ابعاد مختلف و مجموعه اهداف گوناگون بدانیم که جنبه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه را شامل می شود و برنامه توسعه را مجموعه اسنادی بر می شمرد كه در آن شرایط مطلوب در چارچوب محدودیت ها و منابع ترسیم و خط مشی ها و سیاست های مناسب برای تحقق آن مشخص می شود. نخستین برنامه مدرن توسعه  کشور در سال 1327 و تحت عنوان" برنامه هفت ساله عمرانی" تصویب شد که برای هدایت درآمدهای نفتی و با نگاهی تمرکزگرا تدوین شده بود و بعدتر به دلیل بزرگتر شدن حجم دولت و افزایش هزینه های جاری دستگاه های دولتی از مسیر خود منحرف شد.

برنامه های بعدی عمرانی نیز در نگاهی کلی سرنوشتی مشابه داشتند و عمدتا به دلیل گرایش به اقتصاد دستوری و تکیه به مدیریت متمرکز دولتی نتوانستند در چارچوب پیش بینی های انجام شده، به مدیریت منابع بپردازند و فراز و نشیب های فراوان در سیاست های پولی و بازرگانی دولت خصوصا دراواخر دهه 40 و نیمه اول دهه 50 شمسی  موفقیت زیادی برای آنها رقم نزد.

نا کارآمدی، تک بعدی و اقتدارگرایانه بودن الگوهای مورد استفاده در تدوین برنامه های توسعه پیش از انقلاب و لحاظ نشدن جنبه های مختلف هنجارهای ارزشیو فرهنگی کشور و ناهماهنگی با شرایط بین المللی در کنار رشد بی سابقه درآمدهاینفتی ، علی رغم برخی موفقیت های مقطعی و تجارب ارزشمند، عملا نتیجه ای جز گرایش به سمت اقتصادی دولتی تر و مرکز محور نداشت. با وقوع انقلاب اسلامی در سال 57 و ملی شدن برخی صنایع، انحصار بانک ها در دست دولت و به دنبال آغاز 8 سال جنگ تحمیلی، نظام برنامه ریزی و توسعه تا اواخر دهه 60 ، برای مدتی بیش از یک دهه ، فرصتی برای عرض اندام نیافت. با پایان رسمی جنگ در سال 1367 و ضرورت بازسازی اقتصاد آسیب دیده کشور، بهبود وضع معیشتی مردم، اولین برنامه پنج ساله توسعه کشور از سری پنجگانه این برنامه ها، در سال 1368 آغاز شد و به اجرا درآمد. از این چهار برنامه، برنامه پنجم هنوز روی میز است اما پرونده چهار برنامه، یکی پس از دیگری مختومه شده است. در ادامه نوشتار حاضر نگاهی داریم به کلیات، اهداف و محورهای برنامه اول تا چهارم. محتوای این گزارش بر اساس تحلیل ها و آثار منتشر شده در سالهای اخیر جمع آوری شده است.

برنامه توسعه پنجساله اول(1372- 1368) 

برنامه پنجساله اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در دوره 1372 - 1368 ، با انتخاب راهبرد «آزادسازی اقتصادی » آغاز شد. هدف اصلی این برنامه آن بود كه با سرمایه گذاری دولت در زمینه بازسازی خسار تهای جنگ تحمیلی و بهره برداری حداكثری از ظرفی تهای موجود، روندهای منفی اقتصادی حاكم را به نفع ایجاد رشد اقتصادی در كشور تغییر دهد و بستر تداوم رشد در آینده را فراهم کند. از این رو، برنامه اول توسعه به «برنامه سازندگی » شهرت یافت كه مركز ثقل برنامه بود.

برنامه پنجساله دوم توسعه  (1378-1374)

استراتژی اصلی برنامه دوم توسعه تثبیت دستاوردهای برنامه اول توسعه، ایجاد ثبات در روندهای اقتصادی كشور و كاهش بار سنگین تحولات اقتصادی بر جامعه بود. این برنامه از جهت ساختار و ماهیت تفاوتی با برنامه اول نداشت و مبتنی بر آزادسازی اقتصادی و خصوصی سازی بود. برنامه دوم نیز رشد و توسعه اقتصادی را از اصلی ترین اهداف خود می دانست و تأكید خاصی بر پایداری آن داشت. «برنامه ثبات اقتصادی » عنوان دیگر برنامه دوم توسعه بوده است.

برنامه پنجساله سوم توسعه (1383- 1379)

مشکلات ساختاری برنامه اول و دوم توسعه ، نگاه اجتماعی به مسایل اقتصادی در داخل و سیاست تنش زدایی در روابط بین الملل و بهبود روابط در اوپك و ارایه طرح ساماندهی اقتصاد در سال 1377 ، منجر به شکل گیری سرمشق اصلاح ساختار اقتصادی با رویکرد داخلی در برنامه سوم توسعه شد. از این رو، مهم ترین ویژگی برنامه سوم توسعه، سعی در فراهم ساختن الزام های تحققیك توسعه پایدار بود.

براساس این، برنامه سوم با راهبرد اصلاحات اقتصادی مبتنی بر رویكرد « توسعه اقتصاد رقابتی » از طریق حركت به سمت آزادسازی اقتصادی همراه با شکل گیری نظام جامع تأمین اجتماعی و اصلاحات قانونی و نهادی و لغو انحصارات برای فراهم شدن زمینه های مشاركت بخش خصوصی و کاهش تصد یگری دولت طراحی و تدوین شد. از این رو، برنامه سوم توسعه به «برنامه اصلاح ساختاری » نیز مشهور بود كه این موضوع، نقطه اتكا و مركزی برنامه سوم به شمار می آمد.

برنامه پنجساله چهارم توسعه  (1388- 1384)

مهم ترین ویژگی برنامه چهارم توسعه تهیه و تصویب آن در چارچوب سند چشم انداز بیست ساله و پس از ابلاغ سیاستهای کلی برنامه توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی است. هدف از این نوع برنامه ریزی، نگاه فعال و آینده ساز به مسایل بود كه لازمه این نوع نگاه، حرکت بر پایه مدیریت چشم انداز است. در چارچوب چشم انداز، برنامه ریزی ها و حرکت های فردی و اجتماعی در راستای آینده سازی جهت گیری می شوند. در این چارچوب، تمام قلمروهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی به صورت یک کلیت مطرح است. همچنین تحولات صورت گرفته در نظم جهانی به خصوص در عرصه اقتصاد و مطرح شدن مباحثی مانند همگرایی سیاست ها، جهانی شدن تولید، نظام جدید تقسیم كار بین المللی، بهره مندی از علوم و فناوری پیشرفته، دگرگونی در قلمروی فعالیت دولت، الزامها و قانونمندی های مهم در نظم جدید جهانی، موجب شد در برنامه چهارم توسعه علاوه بر تأكید بر ادامه سیاست های اصلاح ساختاری برنامه سوم توسعه، پایه های جدیدی برای تغییر در روند توسعه كشور پیش بینی شود.

برنامه پنج ساله پنجم توسعه  (1395- 1390)

قانون برنامه پنجم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، در 15 دیماه 1389 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و اجرای آن با ابلاغ در سال 1390 رسما آغاز شد. بر اساس زمان بندی اجرای این برنامه قرار است در سال 1395 به پایان برسد. تحولات دولت و روی کار آمدن دولت یازدهم با توجه به تفاوت های عمیق سیاست ها و نگاه کلان آن در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی  اقتصادی با دولت های نهم و دهم تردیدهایی درباره شیوه ادامه این برنامه ایجاد کرده است که به هر حال قضاوت درباره کلیات و اجرای آن به گذشت زمان و فرصتی بهتر نیازمند است.

قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران

فصل اول ـ فرهنگ اسلامی ـ ایرانی

 ماده1ـ دولت موظف است با همکاری سایر قوا « الگوی توسعه اسلامی ـ ایرانی» که مستلزم رشد و بالندگی انسانها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متکی بر ارزشهای اسلامی و انقلابی و تحقق شاخص‌های عدالت اجتماعی و اقتصادی باشد را تا پایان سال سوم برنامه تدوین و جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه دهد. این الگو پس از تصویب در مجلس شورای اسلامی مبنای تهیه برنامه ششم و برنامه‌های بعدی قرار می‌گیرد.

تبصره ـ دبیرخانه تهیه این الگو در قوه مجریه مستقر خواهد بود و رؤسای قوای سه‌گانه کشور موظفند با اتخاذ سازوکارهای لازم در هر قوه به فرآیند تهیه آن کمک کنند.

ماده2ـ دولت موظف است بر اساس نقشه مهندسی فرهنگی کشور و نظامنامه پیوست فرهنگی که تا پایان سال اول برنامه به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌رسد نسبت به تهیه پیوست فرهنگی برای طرحهای مهم و جدید اقدام نماید.

 تبصره ـ معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس‌جمهور که در این قانون به اختصار « معاونت» نامیده می‌شود، در ابتدای هر سال عناوین طرحهای مهم موضوع این ماده را تهیه و به دستگاههای ذی‌ربط جهت اجراء ابلاغ می‌نماید.

قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران

فصل اول ـ فرهنگ اسلامی ـ ایرانی

 ماده1ـ دولت موظف است با همکاری سایر قوا « الگوی توسعه اسلامی ـ ایرانی» که مستلزم رشد و بالندگی انسانها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متکی بر ارزشهای اسلامی و انقلابی و تحقق شاخص‌های عدالت اجتماعی و اقتصادی باشد را تا پایان سال سوم برنامه تدوین و جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه دهد. این الگو پس از تصویب در مجلس شورای اسلامی مبنای تهیه برنامه ششم و برنامه‌های بعدی قرار می‌گیرد.

تبصره ـ دبیرخانه تهیه این الگو در قوه مجریه مستقر خواهد بود و رؤسای قوای سه‌گانه کشور موظفند با اتخاذ سازوکارهای لازم در هر قوه به فرآیند تهیه آن کمک کنند.

ماده2ـ دولت موظف است بر اساس نقشه مهندسی فرهنگی کشور و نظامنامه پیوست فرهنگی که تا پایان سال اول برنامه به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌رسد نسبت به تهیه پیوست فرهنگی برای طرحهای مهم و جدید اقدام نماید.

 تبصره ـ معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس‌جمهور که در این قانون به اختصار « معاونت» نامیده می‌شود، در ابتدای هر سال عناوین طرحهای مهم موضوع این ماده را تهیه و به دستگاههای ذی‌ربط جهت اجراء ابلاغ می‌نماید.

ماده3ـ به منظور تعمیق ارزشهای اسلامی، باورهای دینی و اعتلای معرفت دینی و تقویت هنجارهای فرهنگی و اجتماعی و روحیه کار جمعی، ابتکار، ترویج فرهنگ مقاومت و ایثار، تبلیغ ارزشهای اسلامی و انقلاب اسلامی و گسترش خط و زبان فارسی، دولت مکلف است حمایتهای لازم را از بخش غیردولتی اعم از حقیقی و حقوقی در موارد زیر به عمل آورد:

الف ـ برنامه‌های اجرائی دینی، مذهبی، هنری، فرهنگی، آموزشی و علمی

ب ـ طراحی، تولید، توزیع، انتشار و صدور خدمات و محصولات فرهنگی، هنری، رسانه‌ای، صنایع دستی و میراث فرهنگی

ج ـ توسعه تولیدات و فعالیتهای رسانه‌ای، فرهنگی و هنری دیجیتال و نرم‌افزارهای چند رسانه‌ای و نیز حضور فعال و تأثیر‌گذار در فضای مجازی

د ـ توسعه و راه‌اندازی مؤسسات، هیأتها و تشکلهای فرهنگی، هنری، رسانه‌ای، دینی و قرآنی

هـ ـ اقدام برای حذف اسامی لاتین از سردر اماکن عمومی، شرکتها و بسته‌بندی کالاهای غیرصادراتی

تبصره1ـ دولت موظف است کلیه استانداردهای لازم برای خط و زبان فارسی و تاریخ هجری شمسی را حداکثر تا پایان سال اول تدوین نماید.

تبصره2ـ طراحی، تولید، توزیع و صدور خدمات و محصولات فرهنگی، هنری و سینمایی، رسانه‌ای، صنایع دستی که موجب ترویج فرهنگ برهنگی، بدحجابی و بی‌حجابی و ابتذال باشند، ممنوع است.

ماده4ـ در اجرای منشور توسعه فرهنگ قرآنی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاونت موظف است

حداکثر تا پایان سال دوم برنامه، اسناد راهبردی توسعه حوزه‌های آموزش عمومی، تبلیغ و ترویج،پژوهش و آموزش عالی قرآنی کشور را براساس پیشنهاد شورای توسعه فرهنگ قرآنی تهیه و برای تصویب به هیأت وزیران تقدیم کند.

ماده5 ـ به منظور تبیین مبانی اسلام ناب محمدی (ص) و فرهنگ غنی قرآن کریم، انقلاب اسلامی و اندیشه‌های دینی و سیاسی حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری و نیز شناساندن و معرفی فرهنگ و تمدن اسلامی ـ ایرانی و گسترش خط و زبان و ادبیات فارسی به ویژه برای ایرانیان خارج از کشور، با تأکید بر تقریب مذاهب اسلامی و تقویت گفت و گو و همگرایی بین پیروان ادیان و نخبگان علمی و فکری جهان و توسعه ارتباط و همکاری با مراکز ایرانشناسی، اسلام‌شناسی و صیانت از مفاخر معنوی، فرهنگی و علمی « سند ملی توسعه روابط فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سطح بین‌الملل» تا پایان سال اول برنامه توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) با همکاری وزارت امور خارجه و سایر دستگاههای مرتبط، شورای عالی حوزه علمیه قم و جامعه المصطفی العالمیه تهیه و به تصویب هیأت وزیران می‌رسد.

ماده6 ـ به منظور توسعه فضاهای مذهبی فرهنگی و بهره‌گیری بهینه از بقاع متبرکه، گلزار شهدا و اماکن مذهبی و تثبیت جایگاه مسجد به عنوان اصلی‌ترین پایگاه عبادی و تربیتی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اقدامات زیر انجام می‌شود:

الف ـ وزارت مسکن و شهرسازی، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و شهرداری‌ها موظفند در طراحی و اجرای طرحهایجامع تفصیلی شهری و هادی روستایی و شهرکها و شهرهای جدید‌الاحداث، اراضی مناسبی را برای احداث مسجد و خانه عالم پیش‌بینی و پس از آماده‌سازی، بدون دریافت هزینه و با حفظ مالکیت عمومی و دولتی در اختیار متقاضیان احداث مساجد قرار دهند.

 ب ـ مالکان اماکن تجاری، اداری و خدماتی جدید‌الاحداث موظفند نمازخانه مناسبی را در اماکن مذکور احداث نمایند. تأیید نقشه مجتمع‌های مذکور منوط به پیش‌بینی محل مناسب برای نمازخانه بر اساس دستورالعمل ابلاغی شورای عالی معماری و شهرسازی است.

 ج ـ سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور و شهرداری‌ها موظفند نسبت به احداث یا اختصاص فضای کافی و مناسب برای مسجد یا نمازخانه در پارکهای ملی و بوستانهای شهری اقدام نمایند.

د ـ کلیه دستگاههای اجرائی، مراکز آموزشی، بیمارستانها و مراکز درمانی، مجموعه‌های ورزشی، مجتمع‌های رفاهی، تفریحی و مجتمع‌های تجاری اعم از دولتی یا غیردولتی، موظفند نسبت به احداث یا اختصاص و نگهداری فضای کافی و مناسب برای مسجد یا نمازخانه اقدام نمایند.

هـ ـ وزارتخانه‌های راه و ترابری و نفت موظفند نسبت به احداث مسجد و نمازخانه در پایانه‌های مسافری و جایگاه‌های عرضه سوخت بین‌شهری و همچنین نگهداری و مدیریت مساجد و نمازخانه‌های مذکور از طریق بخش غیردولتی اقدام نمایند.

و ـ به منظور ارتقاء کارکرد فرهنگی و هنری مساجد، برقراری عدالت فرهنگی و ترویج فرهنگ اسلامی و و جذب جوانان و نوجوانان به مساجد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مکلف است با رعایت موازین اسلامی ترتیبی اتخاذ نماید تا پایان برنامه حداقل یک چهارم مساجد شهری و روستاهای بالای هزار نفر جمعیت برخوردار از کانون فرهنگی و هنری باشند.

ماده7ـ دولت به منظور زنده و نمایان نگه داشتن اندیشه دینی و سیاسی و سیره عملی حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری و برجسته کردن نقش آن به عنوان یک معیار اساسی در تدوین الگوی توسعه اسلامی ـ ایرانی و سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ها و تسری آن به مجموعه ارکان نظام، از انجام پژوهشها و مطالعات بنیادی و کاربردی در عرصه فرهنگ‌سازی، آموزشی و تأسیس رشته‌های تخصصی لازم با تکیه بر علوم، فناوری و بهره‌گیری مناسب از ظرفیت دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی و پایان‌نامه‌های دوره‌های تحصیلات تکمیلی با موضوعاتی مرتبط با حضرت امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و ایثار و شهادت در داخل و خارج از کشور و تجهیز کتابخانه‌های عمومی کشور و کتابخانه‌های معتبر خارجی به آثار منتشر شده در این زمینه، در قوانین بودجه‌های سنواتی حمایت مالی می‌نماید. همچنین برای تشویق پدیدآورندگان آثار برتر علمی، فرهنگی، هنری و ادبی مرتبط و نیز چهره‌ها و شخصیتهای انقلابی و عدالتخواه در سطح جهان به ویژه افرادی که اقدامات مؤثر در جهت ترویج اندیشه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری انجام دهند با رعایت اصل یکصد و بیست و نهم (129) قانون اساسی نشان ملی حضرت امام (ره) و رهبری اعطاء نماید.

ماده8 ـ به منظور توسعه انجمنها و قطبهای علمی حوزوی و دانشگاهی، کرسیهای نظریه‌پردازی، نقد و مناظره، دولت از  توسعه آموزشها و پژوهشهای بنیادین کاربردی در حوزه‌های دین و نشر فرهنگ و معارف اسلامی و گرایشهای تخصصی مرتبط حمایتهای لازم

را در ابعاد مالی، حقوقی به عمل آورد

 ماده9ـ به دولت اجازه داده می‌شود به منظور افزایش سرانه بهره‌مندی اقشار مختلف مردم از فضاهای فرهنگی، هنری و ورزشی و ایجاد زیرساختهای لازم برای توسعه فعالیت فرهنگی و هنری اقدامهای زیر را انجام دهد:

الف ـ حداکثر پنجاه درصد (50%) هزینه تکمیل مراکز فرهنگی، هنری، دینی و قرآنی دارای پیشرفت فیزیکی حداقل پنجاه درصد (50%) بخش غیردولتی و همچنین احداث اماکن ورزشی همجوار و متعلق به مساجد و کانونهای فرهنگی ورزشی جوانان بسیج را که تکمیل و بهره‌برداری از آنها برای استفاده عمومی ضروری است بر اساس آئین‌نامه مصوب هیأت وزیران به صورت کمک بلاعوض تأمین نماید.

تبصره ـ در صورت تغییر کاربری این‌گونه مراکز یا تغییر استفاده از عمومی به خصوصی، معادل ارزش کمکهای دولتی به قیمت روز از دریافت‌کنندگان این کمکها أخذ می‌شود.

ب ـ از تأسیس شهرکهای سینمایی، تلویزیونی و رسانه‌ای و اداره آنها حمایت مالی و حقوقی نماید.

ماده10ـ دولت موظف است به منظور ساماندهی فضای رسانه‌ای کشور، مقابله با تهاجم فرهنگ بیگانه و جرایم و ناهنجاری‌های رسانه‌ای، در چهارچوب سیاست و ضوابط مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی و فراهم آوردن زمینه بهره‌برداری حداکثری از ظرفیت رسانه‌ای اقدامات قانونی در موارد ذیل را انجام دهد:

الف ـ تهیه و تدوین « نظام جامع رسانه‌ها» تا پایان سال اول برنامه با رویکرد تسهیل فعالیت‌های بخش غیردولتی ب ـ ارتقاء آگاهی، دانش و مهارت همگانی، تقویت رسانه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی همسو و مقابله با رسانه‌های معارض خارجی

ج ـ پیشنهاد، وضع و اجرای سـیاستها و مقررات مورد نیاز و ایجاد و تقویت سازوکارهای لازم برای ساماندهی، نظارت و پالایش محتوای دیداری، شنیداری و نوشتاری در فضای رسانه‌ای کشور اعم از رسانه‌های مکتوب، دیداری، شنیداری، رقومی (دیجیتال)، مجازی و شبکه‌های ارتباطی غیرمکالماتی، شبکه‌های داده و ماهواره‌ای و سامانه‌های مخابراتی به شورای عالی انقلاب فرهنگی

ماده11ـ سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مجاز است:

الف ـ اقدامات قانونی در جهت امکان ایجاد مراکز فرهنگی و گردشگری و نحوه تأسیس مراکز تخصصی غیردولتی را در زمینه میراث فرهنگی از قبیل موزه‌ها، مرمت آثار فرهنگی و تاریخی، کارشناسی اموال تاریخی و فرهنگی و همچنین مراکزی جهت نظارت بر مراکز اقامتی، پذیرایی، دفاتر خدمات مسافرتی و گردشگری با استاندارد لازم و شرایط سهل و آسان را فراهم نماید.

ب ـ از راه‌اندازی موزه‌های تخصصی به ویژه موزه‌های دفاع مقدس و شهدا توسط مؤسسات یا نهادهای عمومی غیردولتی، تعاونی و بخش خصوصی حمایت مالی نماید.

ج ـ ازایجاد مراکز حفظ آثار و فرهنگ سنتی عشایری و روستایی توسط بخش خصوصی و نهادهایعمومی غیردولتی و تعاونی با رعایت موازین اسلامی به منظور توسعه گردشگری آن مناطقحمایت مالی نماید.

د ـ از مالکیت و حقوق قانونی مالکین بناها و آثار و اشیاء تاریخی منقول در جهت حفظ، صیانت و کاربرد مناسب آنها و اقدامات لازم جهت بیمه آثار فرهنگی، هنری و تاریخی حمایت مالی و معنوی نماید.

هـ ـ آثار فرهنگی تاریخی و میراث معنوی حوزه فرهنگی ایران، موجود در کشورهای همسایه و منطقه و سایر کشورها به عنوان میراث فرهنگی را شناسایی و از آنها حمایت نماید.

ماده12ـ دولت به منظور تعمیق ارزشها، باورها و فرهنگ مبتنی بر هویت اسلامی و ترویج سیره و سنت اهل بیت علیهم‌السلام و استفاده بهینه از ظرفیت معنوی اماکن زیارتی به ویژه در شهرهای مقدس مشهد، قم و شیراز نسبت به انجام امور ذیل تا پایان برنامه اقدام می‌نماید:

الف ـ شناسایی دقیق نیازها و مشکلات زائرین، برنامه‌ریزی و تدوین ساز و کارهای لازم جهت ساماندهی امور زائرین و تأمین زیرساختهای لازم از طریق حمایت از شهرداریها و بخشهای غیردولتی

ب ـ توسعه امکانات، فعالیتهای فرهنگی و خدمات زیارتی در قطب‌های زیارتی و گردشگری مذهبی و فراهم نمودن زمینه زیارت مطلوب و اجرای پروژه‌های زیربنایی مورد نیاز در قالب بودجه‌های سنواتی ورزش

ماده13ـ دولت مکلف است به منظور توسعه ورزش همگانی، قهرمانی و توسعه زیرساختهای ورزشی اقدامات زیر را انجام دهد:

الف ـ اعتبارات تملک دارائیهای سرمایه‌ای و هزینه‌ای مورد نیاز را در ردیفهای مستقل در قالب بودجه‌های سنواتی منظور نماید.

ب ـ اعتبار مورد نیاز برای پرداخت تسهیلات در قالب وجوه اداره شده، یارانه سود و کارمزد و یا کمکهای بلاعوض به متقاضیان بخش خصوصی و تعاونی برای احداث، توسعه  و تکمیل واحدهای ورزشی را در ردیف مستقل بودجه‌های سنواتی پیش‌بینی نماید.

تبصره ـ پرداخت هرگونه وجهی از محل بودجه کل کشور به هر شکل به ورزش حرفه‌ای ممنوع است.

ماده14ـ وزارت جهاد کشاورزی موظف است اراضی ملی غیرکشاورزی به استثناء اراضی واقع در مناطق چهارگانه محیط زیست و خارج از حریم شهرها و محدوده روستاها را که مورد نیاز سازمان تربیت بدنی است، به منظور احداث و توسعه اماکن و فضاهای ورزشی تأمین و به طور رایگان به سازمان تربیت بدنی واگذار نماید. همچنین وزارت مذکور موظف است با تأیید سازمان تربیت بدنی، اراضی با شرایط فوق را که مورد نیاز بخش غیردولتی و تعاونی برای احداث اماکن ورزشی است به قیمت ارزش معاملاتی اعلام‌شده توسط وزارت امـور اقتصادی و دارائی با اولـویت به تعاونی‌های ایثارگران واگذار نماید. تغییر کاربری این قبیل اراضی ممنوع است.

 

 

 

 

 

منابع:

این گزارش بر اساس منابع و مقالات مختلف موجود در اینترنت جمع آوری و تنظیم شده است که بخشی از منابع مورد استناد این مطالب عبارتند از:

1- بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران، گزارش اقتصادی و ترازنامه، سالهای مختلف.

2- بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران، نماگرهای اقتصادی. شماره 54 .

3- سازمان مدیریت و برنامه ریزی كشور، سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 هجری شمسی، آذر 1382 .

4- سازمان برنامه و بودجه، قانون برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران.

5- سازمان برنامه و بودجه ، قانون برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران.

 

 

2649886366 بازدید : 306 چهارشنبه 13 خرداد 1394 نظرات (0)

در باره نقش زنان در جامعه، همواره دو قرائت متفاوت وجود داشته است، قرائتی که وجه غالب آن "سنتی "بودن است و قرائت دیگری که بر "مدرنیسم " تکیه دارد. دغدغه امروز زنان جامعه ما این است که نه می خواهند چهره سنتی زن دیروزی را بپذیرند و نه چهره بزک کرده و عروسکی که غرب تحمیل کرده است.
دغدغه امروز زنان جامعه ما این است که نه می خواهند چهره سنتی و قالبی زن دیروزی را بپذیرند که تنها در چاردیواری خانه و آشپزخانه انجام وظیفه می کرد و سودایی جز پخت و پز و شست و شو نداشت و موجودی بود مظلوم و کنش پذیر که دنیای بیرون را به مردان وانهاده و خود به تدبیر و تمشیت امور منزل می پرداخت بدون آنکه در تصمیم سازی ها نقشی داشته باشد و یا تصمیم گیرنده اصلی باشد. زنان ما امروز نه آن چهره را می پذیرند و نه رغبتی و اشتیاقی به چهره تحمیلی و بزک کرده ای که غرب برای آنها ترسیم کرده است، دارند. زنی که پا از چارچوب خانه بیرون نهاده و خانه و خانواده را وانهاده و خود در اجتماع به دنبال کسب در آمد و یا جایگاه اجتماعی در تکاپو است و برای کسب انچه "تساوی حقوق " می خواند ، "هویت " خویشتن را به فراموشی سپرده است. نیاز زن امروز به ترسیم چهره ای دیگر و قرائتی نو از نقش زن در جامعه است.
چهره تازه ای که از زن ایرانی باید ترسیم شود ، زن آگاه، مسئول و مدبر است که هم کانون خانواده را گرم نگاه می دارد و چراغ پر فروغ خانه را فروزان تر می سازد و هم دغدغه جامعه پیرامون خود و گرفتاری های آن را دارد.
حقیقت آن است که ظهور انقلاب اسلامی ، بسیاری از ممنوعیت ها را برای حضور زنان متدین در اجتماع برطرف کرد. امام راحل(ره) با تاکید بر این که اگر زنان حضور جدی و فعال در جامعه داشته باشند در اهداف بلند و دراز مدت نظام و انقلاب موثر خواهندبود راه را برای حضور گسترده بانوان در عرصه های اجتماع هموار کردند و زنان میهن اسلامی نیز با این پشتوانه معنوی پا به عرصه فعالیت های اجتماعی گذاشتند. با تاکید معمار کبیر انقلاب بر اینکه " با حفظ فرهنگ و هویت اسلامی ، زن می باید در عرصه های اجتماعی و سیاسی حضوری همراه با حفظ کرامت داشته باشد" و" زنان می باید هم چون مردان در مقدرات اساسی کشورسهیم باشند"،( صحیفه نور ) قرائت جدید از نقش زن مسلمان ایرانی آغاز شد.ا گرچه هنوز تا سرچشمه مقصود راهی بس دراز در پیش است اما این کلام امام راحل (ره) یک معیار کلی و اساسی برای حضور زن در صحنه های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی تلقی می شود و راهبرد حضور زن در جامعه را تعیین می نماید.
رویکرد جامعه و مسوولان به این قرائت حضرت امام از نقش زن و جایگاه آن در جامعه و اجرای عملی و گسترش این گفتمان به تمامی حوزه هایی که امام اجازه ورود به ان را صادر فرمودند، نخستین نیاز فرهنگی و اجتماعی زن امروز ایران اسلامی است که پبیش از هرچیز می باید در دستور کار تمامی تصمیم سازان قرارگیرد.
بانوی مجتهده "زهره صفاتی " در تعبیر این کلام امام راحل ( ره) اظهار می دارند:" ما معتقدیم در حوزه مربوط به زنان باید یک سری تحولات فکری قاطع تری اتفاق بیفتد . متاسفانه برخی محدودنگری ها موجب شده که ورود خانم ها بر برخی عرصه های اثرگذار به یک شجره ممنوعه تبدیل شود که اساسا نزدیک شدن به ان محال است و این مساله با آرمان های امام فاصله دارد. امام وقتی می خواستند سفرایی به شوروی بفرستند یک خانم را هم در کنار آقایان فرستادند ، وقتی بحث تدوین قانون اساسی شد ورود خانم ها را به ان مقوله بلا مانع دیدند. ولی امروز در شرایطی شاهد برخی تنگ نظری ها هستیم ."
این بانوی فاضله و دانشمند در ادامه می فرمایند: " مثلا انتظار داشتیم چون نماینده زن در مجلس داریم حداقل در هیات رییسه مجلس نیز از خانم ها حضور داشته باشند ولی چنین نشد. اینها دردهایی است که می باید فکری برای آنها کرد. دردهایی که یقینا با رویکرد به آرا اندیشه های امام بزرگوار می توان آنها را درمان کرد... این موضوع باید اسیب شناسی جدی شود که چه شده ما به این نقطه رسیده ایم."( - ویژه نامه علمی و پژوهشی اندیشه ناب - معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر اثار حضرت امام خمینی(ره ) – مدیریت تحقیقات- ۱۳۸۷خرداد)
همانگونه که از کلام این بانوی فرزانه و متعهد بر می آید، دومین نیاز جامعه زنان، آسیب شناسی جدی این موضوع است که باوجود رهنمودهای قاطع و روشنگرانه حضرت امام و با وجود سیره عملی ایشان مبنی بر تکریم بانوان و اعزاز جایگاه زنان ، چه شد که امروز زنان به رغم برخورداری از بسیاری از شایستگی ها هنوز نتوانسته اند در رده های بالای مدیریتی در نهادهای گوناگون اشتغال یابند ؟
فقدان تعریف صحیح جایگاه زن در جامعه ، مبهم بودن نحوه فعالیت های اجتماعی زنان متناسب با تعریف زن در اسلام ، انتظاراتی که از زن برای ایفای نقش های متفاوت در جامعه و خانواده می رود و ایجاد توازن بین آنها،ضرورت باز تعریف نقش ها و مسئولیت های زنان را ایجاب می کند." اگرچه ظهور اندیشه های امام و نشر آن ، زنان فرهیخته، انقلابی وفعال در عرصه اجتماع و اگاه به مسائل روز و در عین حال پای بند به ارزش های اسلامی" (" اندیشه امام و خیزشی نو در مسائل زنان" پایگاه اطلاع رسانی مطالبه – ۱۴ تیر ۱۳۸۶ ) را به این باور رساند که برای با ایمان بودن کافی نیست که در چاردیواری خانه محبوس بمانند بلکه می توانند با پیش رو قراردادن این فراز از کلام آن بزرگوار که " زنان انسان ساز هستند ، هم چنان که انبیا انسان ساز بودند " و " از دامن زن ، مرد به معراج می رود"( صحیفه نور ) ، در جامعه نیز هم چون خانه به ایفای نقش و قبول مسئولیت بپردازد.
این کلام و دیگر سخنان امام بزرگوار نشان می دهد که " نگاه امام به زن ، نگاهی ذاتی و انسان است نه ظاهری و مادی ، از همین رو براین باور بودند که زن به خاطر نقش هایی که می تواند بپذیرد ، وظیفه و مسئولیت دارد."(اندیشه نو و خیزشی نو...) با توجه به این دیدگاه عالیه حضرت امام ، نیاز کنونی زنان جامعه این است که بستر اجتماعی توسعه و ارتقا مسئولیت و جایگاه زنان به گونه ای فراهم شود که تفسیر های غرض آلوده مفسدان و معاندان نتواند خدشه ای بر آن وارد سازد و به هر بهانه ای نتواند زنان را به گوشه نشینی و عزلت وادارد.
نیاز به ارتقای اگاهی و خودباوری و به موازات آن تلاش برای تحقق عینی اسلام ،بخشی دیگر از نیازهای زن در جامعه امروزی است.مسئولیت اجتماعی زن مسلمان امروز فراتر از هر زمان دیگر است. زن ایرانی امروز، نسبت به اسلام مسئولیت جهانی دارد. او می بایدبیش از هرچیز دغدغه اسلام و اعتلای آن را داشته باشد.
از این رو از هر اقدام و تلاشی که چهره اسلام را در جهان خدشه دار سازد باید دوری گزیند. تمسک به خرافات و باورهای موهوم وپوچ سنتی همان قدر مذموم و نکوهیده است که پیروی کورکورانه از مد و تجمل گرایی غربی.
تلاش برای تحقق عینی اسلام نیز عملی نیست مگر با حمایت از نظام اسلامی که عهده دار این مسئولیت است. زن آگاه و مسئول ایرانی امروز همان قدر که نگران دخل و خرج خانه است نگران تراز پرداخت های کشور و یا هدر رفت منابع نفت و گاز است و نقش خود در جلوگیری از هدررفت منابع و سرمایه های ملی و نیز توانایی تاثیرگذاری بر بودجه ملی وموازنه پرداخت ها را از یاد نخواهد برد.ورود صدها میلیون دلار لوازم آرایشی در سال در جامعه ای که نزدیک به ۱۰ در صد مردم آن زیر خط فقر زندگی می کنند( خبرگزاری فارس ۲۳ تیر۱۳۸۷ -گفت وگو با " موسی الرضا ثروتی" عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس) قلب زن مسلمان را می لرزاند و به او یادآور می شود که این اوست که می باید سهمی از جهاد عظیم برای فقرزدایی در جامعه را بر دوش کشد.
ایران سومین مصرف کننده لوازم آرایشی در خاورمیانه است و بنا بر آمار های غیر رسمی ۲۵ تا ۳۰ درصد کل این محصولات که بخش عمده ای از آن تقلبی و غیر استاندارد است از طریق قاچاق و تجارت چمدانی وارد کشور می شود.( روزنامه ایران ۱۰ اسفند ۱۳۸۴ در گفت و گو با دکتر "علی رادمنش" متخصص پوست و مو)
به نوشته روزنامه ها و مطبوعات ، سالانه حدود یک میلیارد دلار لوازم آرایشی و بهداشتی مصرف می شود( روزنامه کارگزاران ۸ خرداد ۱۳۸۷ ) در کنار این رقم متوسل شدن به انواع جراحی های زیبایی را باید مد نظر قرارداد . طبق آمار جهانی در هر ثانیه در جهان ۲۲ روژ لب به فروش می رسد که بخش عمده مشتریان این مواد در عربستان سعودی و ایران وجوددارند. هم چنین استقبال فراوان از محصولات بهداشتی که به منظور لاغری و زیبایی اندام استفاده می شود حائز توجه است.روزانه در تهران بین ۲ تا ۴ هزار نفر برای تزریق داروی "بوناکس " و رفع چین وچروک ها ی پوستی به کلینیک های زیبایی مراجعه می کنند تا آنجا که گفته می شود هر سال بالغ بر ۱۸۲ میلیارد تومان برای رفع چین و چروک ها هزینه می شود. آمار جراحی پلاستیک زیبایی در کشور به طور دقیق ثبت نشده ولی گفته می شود ایران حائز رتبه اول در جهان است.( توجه شود که در سال ۲۰۰۵ در آمریکا آمار جراحی پلاستیک ۱۰ میلیون و ۲۰۰ مورد بود و در رده دوم قرار داشت.) اگر رقم ۱۸۲ میلیاردتومانی که هر سال در کشور صرف برطرف شدن چین و چروک ها می شود را دقیق بررسی کنیم می بینیم به طور تقریب هر سال در کشور هزینه ای معادل قیمت فروش ۲میلیون بشکه نفت به از بین بردن چین و چروک ها اختصاص می یابد.( منبع پیشین )
چه شده است که جامعه زنان ما ناگهان دستخوش چنین تغییری شده است. یافتن پاسخ این پرسش و آسیب شناسی این مقوله از نیازهای اساسی ما است.
کسب مهارت های لازم برای زندگی از دیگر نیازهای زنان جامعه ماست. مطالعات روان شناختی نشان داده است که زنان در مقابل تنش ، اضطراب و استرس از مردان آسیب پذیرترند( نوابی نژاد،شکوه - روان شناسی زن - تهران – ۱۳۸۵ ) از این رو ضروری است که مهارت های زندگی کردن و مقابله با بحران ها به آنها آموخته شود.
این مهارت ها جدای از آن چیزی است که در نگاه سنتی به زن ، وی را با آن آموزش می دهند و وی در آن ورزیده می شود.منظور از این مهارت ها صرف پرداختن به خانه داری و آشپزی نیست بلکه مهارت هایی است که بتواند در مقابله با بحران ها و مشکلات زندگی قادر به ایستادگی و مقاومت باشد. فکر و روح او را تقویت کند و بهداشت روانی وی را تامین نماید، بیاموزد که در شرایط سخت از تلاش ،تفکر، تدبرو توکل دست برندارد، بیاموزد در تصمیم گیری ها ،مدبرانه و نه احساسی تصمیم گیری کند . توان تصمیم گیری به او آموخته شود و به جای منفعلانه عمل کردن بیاموزد که کنشی عمل کند و در صورت لزوم خود به نوآوری ،ابتکار و کارآفرینی دست زند.
واقعیت این است که زنان ۴۹ و سه درصد از جمعیت کشور را تشکیل می دهند در حالی که فقط ۱۱ و دو درصد آنها در زمینه های اقتصادی صحیح و مشروع فعالیت دارند.( خبرگزاری مهر ۱۲ تیر ۱۳۸۷ ) اگر مهارت های اساسی به زنان آموخته شود و روحیه ابتکار و کار آفرینی درآنها تقویت شود دیگر ما شاهد این واقعیت تلخ نخواهیم بود که برخی از زنان هم وطن ما در زیره "قشم " و "کیش" با "چتر بازی" زندگی رابگذرانند.
زنانی که در ازای جا به جایی اجناس قاچاق از قشم به بندر عباس یا ازکیش به تهران ، مزد دریافت می کنند. بسیاری از زنان بومی جزیره قشم به خاطر اعتیاد همسرانشان ، نان آور اصلی خانواده اند و چاره ای ندارند جز این که به این کار متداول در بندر بپردازند.
برای تامین سلامت روان زنان ، بیش از هرچیز تقویت باورهای مذهبی ضروری است . پارسایی وخویشتن داری، رعایت عفاف و حجاب ( به معنای همه جانبه و گسترده حفظ عفاف در کلام ،بیان ، احساس و عمل )بخشی از باورهایی است که می باید بیش از پیش تقویت شوند.
از دیگر نیازهای اساسی زنان امروز،خودباوری و خودآگاهی و به دنبال آن برنامه ریزی اصولی و کارشناسانه در جهت دهی اگاهانه فعالیت ها است .واقعیت این است که هنوز در بسیاری از عرصه های اشتغال و احراز مسوولیت های مهم اجتماعی، راه برای مردان هموارتر و پهنه ها گسرده تر از زنان است. هنوز بستر فرهنگی جامعه و باور بسیاری از بانوان پذیرای این رشد نیست. بنابر این زن و مردی که به لحاظ آموزشی ، مدارج تحصیلی و توانایی های علمی همسان هستند و در شرایط برابر قراردارند به لحاظ حقوقی و حضور در عرصه های اجتماعی دارای ظرفیت برابر نیستند . بر اساس آخرین سرشماری نفوس مرکز آمار ایران ، ۳۶ در صدزنان شاغل کشور دارای تحصیلات دانشگاهی اند در حالی که این رقم برای مردان ۱۳ درصد است.
(روزنامه ایران ۴ تیر ۱۳۸۷ ).
فراهم کردن زمینه های رشد و تعالی زنان پس از انقلاب و تقویت خود باوری در زنان سبب بوجود آمدن رقم بالای ۶۵ درصد ورودی دختران در دانشگاه ها در سال های اخیر شده است ولی مسلما این کافی نیست و گام نخست است. ولی به خوبی نشان می دهد در هرجا زمینه و بستر کافی برای رشد و توانمندی زنان فراهم شده آنها به درستی از آن موقعیت بهره جسته اند.
همه آنچه گفته شد جدا از این واقعیت نیست که زنان ایرانی در همان حال که کار و فعالیت اجتماعی انجام می دهند هم چنان مسائل اساسی خانواده را نیز بر دوش دارند.
برای مقابله با آسیب های اجتماعی و نیز در راستای کاهش با آن، بسیار گفته شده است که تقویت بنیان خانواده و برقراری مناسبات گرم خانوادگی می تواند مانع از بسیاری از لغزش ها و بروز مشکلات در جوانان شود. در همین راستا، ایجاد بستر مناسب در محیط خانواده برای تربیت فرزندان می تواند آنها را به افرادی برومند، مقاوم و فکور در جامعه مبدل سازد. در حقیقت بسیاری از جوانان که در طول زندگی خود دچار مشکل می شوند به علت آن است که بسترهای لازم در محیط خانواده برای تربیت آنها فراهم نشده است.( رستمی، الهه- ماهنامه جامعه مدنی – اکتبر ۲۰۰۷ – لندن).
افزایش میزان طلاق، فرار ار خانه ،اقدام به خودکشی ، قتل همسر، فقدان تمایل به ازدواج، مبین آن است که در جامعه امروزی به لحاظ آموزشی، حقوقی ، اشتغال و فرصت های اجتماعی باید به مقوله خانواده به طور جدی نگریسته شود.مسئولیت بزرگ تربیت انسان بر عهده زن است و انسان می باید احساس ایمنی و خود پنداره مثبت را در دامان او تجربه کند."(معین الاسلام ،مریم- "نقش زنان در مدیریت بحران" ) و همان گونه که امام راحل (ره) تاکید فرمودند:" از دامن زن است که مرد به معراج می رود". از همین رو است که پذیرش مسوولیت در قبال خانواده هم چنان به عنوان یک نیاز قدیمی ولی جدی از سوی زن امروز نیز مطرح است.
خاطر نشان می شود که ضرورت توانمند سازی فکر و اندیشه برای مقابله با آنچه که "تهاجم فرهنگی" خوانده می شود و نیز جلوگیری از گسترش انواع خرافات مانند کف بینی و فال قهوه و غیره را نیز می باید به فهرست فوق افزود.
● جمع بندی و ارائه راهکار
بی تردید ریشه یابی و کالبد شکافی آنچه تاکنون گفته شد، امری بس ضروری و ارزشمند است که در این مقاله جای پرداختن به آن نیست.
با بررسی و جمع بندی مطالب فوق آشکار می شود تلاش مسوولان و از همه مهم تر خود زنان برای رفع نیازها و کاستی های موجود ،بی تردید امکان دست یابی به شرایط مطلوب و بهینه را برای بانوان جامعه فراهم خواهد ساخت.زنان ثابت کرده اند در عرصه هایی که برروی آنها گشوده بوده است حضوری چشمگیر داشته اند که حضور ۶۵ درصدی دختران در دانشگاه ها و رشد بیش از ۵ برابری آن نسبت به پیش از انقلاب موید این مدعا است. هم اکنون اگرچه زنان ما در مقایسه با زنان کشورهای همسایه و بعضا در سطح منطقه از وضعیت بسیار خوبی برخوردارند ولی تا وضعیت مطلوب و رسیدن به جایگاه واقعی زن مسلمان فاصله زیادی دارند. این محقق نمی شود مگر با تلاش مسئولان و از همه مهم تر خود بانوان و پیش ازهمه می باید بسترهای فرهنگی لازم برای اجرای عدالت حقوقی بین زنان و مردان ایجاد شود.
به گفته برخی اندیشمندان می باید از جایگاه زن مسئول ،آزاد ،مستقل و مومن تعریفی صحیح و واقع بینانه ارائه شود و این تعریف تبدیل به گفتمان شود. زنان می باید در عرصه های تصمیم گیری حضور یابند و با تشخیص اولویت ها و برنامه ریزی، کارهای زیربنایی انجام دهند.
تهیه برنامه های جامع و مورد وفاق برای همه اقشار و سنین مختلف زنان ، مطالعه کارشناسانه برای شناخت خلاء های موجود قانونی در حوزه مسائل زنان که گاه به مثابه اهرم های بازدارنده در مسیر توسعه انسانی زنان عمل می کنند، مهم ترین اقدامی است که باید صورت پذیرد.
بسترسازی مناسب برای پرورش ذهنی، روحی و فیزیکی نیروهای جوان و توانمند سازی زنان برای خود اتکایی از طریق آموزش های لازم، گام های مهم دیگری است که باید به سرعت برداشته شوند.

javid بازدید : 421 دوشنبه 11 خرداد 1394 نظرات (0)

 

بسمه تعالی

 

عنوان:

ویژگیهای یک برنامه فرهنگی مناسب چیست؟

 

درس:

برنامه ریزی فرهنگی

 

استاد محترم:

جناب آقای حسن پور

 

دانشجو:

آمنه جاوید طبع پسند

 

ترم چهارم مدیریت فرهنگی

 

خرداد94

ویژگیهای یک برنامه فرهنگی مناسب چیست؟

مقدمه‌

برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ به‌ الگوي‌ فرهنگي‌ وابسته‌ است‌ و مدل‌ فرهنگي‌ نيز وامدار تلقي‌ صحيحي‌ از معناي‌ فرهنگ، كار و ساز پيدايش‌ و گسترش‌ فرهنگ، تعامل‌ فرهنگ‌ با عوامل‌ هم‌عرض‌ خود در جامعه، اهداف‌ فرهنگي‌ و امثال‌ آن‌ مي‌باشد. سوالات‌ اخير بر درك‌ صحيحي‌ از جامعه‌ و كار و ساز تكامل‌ اجتماعي‌ متوقف‌ بوده‌ و چنين‌ جامعه‌شناسي‌ نيز عمدتاً‌ بر فلسفه‌اي‌ كه‌ قدرت‌ تفسير تغيير و تكامل‌ را به‌ معناي‌ عام‌ خود داشته‌ باشد (فلسفه‌ چگونگي)، متكي‌ است.

اگر اين‌ توجه‌ را به‌ روند فوق‌ اضافه‌ نماييم‌ كه‌ مباني‌ جامعه‌شناسي‌ و فرهنگ‌شناسي‌ و همچنين‌ اهداف‌ جامعه‌ و فرهنگ‌ در نظام‌ اسلامي‌ و غيراسلامي‌ متفاوت‌ است‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ مهم‌ نايل‌ خواهيم‌ آمد كه‌ اصلاح‌ بنيادين‌ در فرهنگ‌ جامعه‌ تنها پس‌ از دستيابي‌ به‌ الگوي‌ اسلامي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ از قالب‌ شعار و لفاظي‌ خارج‌ مي‌شود.

شايد برخي‌ تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ را به‌ تصميم‌گيري‌ پيرامون‌ محصولات‌ فرهنگي‌ منحصر بدانند، مثل‌ تصميم‌گيريهايي‌ كه‌ به‌ بهبود وضعيت‌ كتاب، كتابخانه، كتابخواني، فيلم، تئاتر، شعر، موسيقي، نقاشي، مطبوعات‌ و.... در جامعه‌ بينجامد. يا برخي‌ قدري‌ دايره‌ را وسيع‌تر گرفته‌ و تصميم‌گيري‌ در خصوص‌ نهادهاي‌ فرهنگي‌ اعم‌ از دولتي‌ و غيردولتي‌ را مشمول‌ تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ بدانند، مثل‌ تصميم‌گيري‌ در خصوص‌ بهبود وضعيت‌ نهادها و وزارتخانه‌هايي‌ كه‌ به‌ نوعي، رسالتي‌ فرهنگي‌ برعهده‌ دارند، مثل‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ يا وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي، وزارت‌ آموزش‌ و پرورش، سازمان‌ تبليغات‌ اسلامي، دفتر تبليغات‌ اسلامي، مساجد، هيأت‌ و... بر اساس‌ اين‌ دو احتمال، سخن‌ از معيار تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ مستقيماً‌ متوجه‌ محصولات‌ فرهنگي‌ يا نهادهاي‌ فرهنگي‌ كشور مي‌باشد.

در اين‌ مقاله‌ درصدد برخواهيم‌ آمد تا براساس‌ نگرشي‌ عميق‌تر در مورد فرهنگ‌ - نسبت‌ به‌ دو احتمال‌ فوق‌ - مسير منطقي‌ كه‌ مي‌بايست‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ در مورد ساماندهي‌ و تعالي‌ فرهنگي‌ بپيماييم، را ترسيم‌ نموده‌ و گامهايي‌ از اين‌ مسير دشوار و حساس‌ را برداريم. خلاصه‌ سخن‌ اين‌ است‌ كه‌ بهبود كمي‌ و كيفي‌ محصولات‌ فرهنگي‌ به‌ اصطلاح‌ ساختارهاي‌ فرهنگ‌ساز جامعه‌ و اصلاح‌ ساختاري‌ جامعه‌ نيز با برنامه‌ريزي‌ جامع‌ ميسر است.

در اين‌ مقاله‌ پس‌ از اثبات‌ ضرورت‌ فوق، مباني‌ فرهنگ‌ را به‌ شكلي‌ فشرده‌ ارايه‌ نموده‌ و سپس‌ به‌ پيشنهاد زيرساخت‌ مدل‌ فرهنگي‌ پرداختيم.

براين‌ اساس، مقاله‌ حاضر در شش‌ بند تقديم‌ خوانندگان‌ گرامي‌ مي‌گردد.

1- ضرورت‌ توجه‌ به‌ فرهنگ‌ و ساماندهي‌ فرهنگي‌

2- ضرورت‌ و مفهوم‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌

3- ضرورت‌ الگوي‌ فرهنگي‌ براي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌

4- ضرورت‌ الگوي‌ اسلامي‌ براي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ در نظام‌ اسلامي‌

5- مراحل‌ دستيابي‌ و به‌ كارگيري‌ مدل‌ اسلامي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌

6- طرح‌ اجمالي‌ مباني‌ و پيش‌نويس‌ اسلامي‌ مدل‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌

1- ضرورت‌ توجه‌ به‌ فرهنگ‌ و ساماندهي‌ فرهنگي‌

بررسي‌ اهميت‌ توجه‌ به‌ فرهنگ‌ و ساماندهي‌ فرهنگي‌ از زواياي‌ مختلفي‌ قابل‌ بررسي‌ است‌ كه‌ در اينجا تنها به‌ سه‌ نكته‌ اشاره‌ مي‌نماييم؛ تأثير فرهنگ‌ در شكل‌گيري‌ حوادث‌ بزرگ‌ اجتماعي‌ در سطح‌ دنيا، تأثير فرهنگ‌ در شكل‌گيري‌ و استمرار انقلاب‌ مبارك‌ اسلامي‌ و بالاخره‌ اهميت‌ فرهنگ‌ از ديدگاه‌ امام‌ خميني‌ (ره) و آيت‌ الله‌ خامنه‌اي‌ دامت‌ تاييداته.

- در يك‌ نگاه‌ تاريخي، اگر به‌ تحولات‌ مهم‌ گذشته‌ (حداقل‌ در چند قرن‌ اخير) بنگريم‌ خواهيم‌ يافت‌ كه‌ فرهنگ‌ مهم‌ترين‌ نقش‌ را برعهده‌ داشته‌ است. تحولي‌ كه‌ در غرب‌ پس‌ از رنسانس‌ اتفاق‌ افتاده‌ تحولي‌ فرهنگي‌ بود و مي‌توان‌ آن‌ را حاصل‌ غلبه‌ فرهنگ‌ عقل‌گرايي‌ بر حاكميت‌ مسيحيت‌ آن‌ زمان‌ دانست. نازيسم‌ - كه‌ مبدأ اصلي‌ تحقق‌ جنگهاي‌ جهاني‌ اول‌ و دوم‌ بود- حاصل‌ غلبه‌ فرهنگ‌ نژادپرستي‌ بر قشر وسيعي‌ بود كه‌ تلاش‌ نمودند تا حاكميت‌ خود را بر ساير كشورها با تجاوز نظامي‌ تحقق‌ بخشند. سوسياليسم‌ مبتني‌ بر فرهنگ‌ خدا ستيزي‌ و ماده‌ محوري‌ شكل‌ گرفت‌ و براي‌ مدت‌ نه‌ چندان‌ طولاني‌ ساية‌ شوم‌ خود را بر حدود نيمي‌ از جهان‌ افكند و آنچه‌ باعث‌ فروپاشي‌ آن‌ گرديد هم‌ چيزي‌ جز بن‌ بست‌ فرهنگي‌ نبود. وگرنه‌ كشورهاي‌ گرسنه‌تر و ذليل‌تر از اتحاد جماهير روسيه‌ كم‌ نبوده‌ و نيستند كه‌ دست‌ به‌ چنين‌ سطح‌ گسترده‌اي‌ از اصلاحات‌ اجتماعي‌ نزده‌اند. آنچه‌ ابرقدرت‌ قرن‌ اخير را زمين‌ زد همان‌ فرهنگ‌ خداستيزي‌ و ماده‌ محوري‌ بود و اين‌ سرنوشت‌ تمامي‌ كشورهايي‌ است‌ كه‌ بر فرهنگ‌ دنياخواهي‌ استوار گشته‌اند. موارد ريز و درشت‌ ديگري‌ كه‌ در قرنهاي‌ اخير يا گذشته‌هاي‌ دورتر رخ‌ داده‌ است‌ نيز همگي‌ گواه‌ اين‌ مدعاست.

- انقلاب‌ مبارك‌ جمهوري‌ اسلامي‌ بيش‌ از هر چيزي‌ رويكردي‌ فرهنگي‌ بود. هر چند در ظاهر انقلاب‌ اسلامي‌ و سرنگوني‌ رژيم‌ ستم‌شاهي‌ جلوه‌گر گرديد. مردم‌ پس‌ از بازيافت‌ اسلام‌ ناب‌ محمدي(ره) و زنده‌شدن‌ دغدغه‌هاي‌ ديني‌ - كه‌ رژيم‌ استبدادي‌ سعي‌ در كتمان‌ و حتي‌ ايجاد انحراف‌ در آن‌ را داشت‌ - به‌ رهبري‌ مردمي‌ فرزانه‌ قيام‌ نموده‌ و پيروز گشتند. البته‌ قطعاً‌ جامعه‌ اسلامي‌ همانند هر جامعه‌ بالنده‌ ديگري‌ بدون‌ برقراري‌ نظام‌ سياسي‌ كه‌ در آن‌ قدرت‌ با عدالت‌ توزيع‌ و گسترش‌ يابد و بدون‌ ايجاد نظام‌ اقتصادي‌ كه‌ در آن‌ ثروت‌ با عدالت‌ توليد و توزيع‌ گردد، شكل‌ گرفتني‌ و استمرار يافتني‌ نيست. اما آنچه‌ انگيزه‌ اصلي‌ حركت‌ عموم‌ مردم‌ و رهبري‌ انقلاب‌ بود نه‌ در دست‌ گرفتن‌ حكومت‌ بود و نه‌ تامين‌ معيشت‌ مردم. هدف‌ اصلي، احياي‌ انديشه‌ ديني‌ و اقامه‌ ارزشهاي‌ اسلامي‌ و انساني‌ در جهاني‌ بود كه‌ ارزشهاي‌ اصيل‌ روز به‌ روز رنگ‌ مي‌بازد.

دقيقاً‌ آنچه‌ عامل‌ شكل‌گيري‌ انقلاب‌ اسلامي‌ گرديد ضامن‌ بقاي‌ آن‌ نيز خواهد بود. اگر دولت‌ اسلامي‌ رفاه‌ مادي‌ مردم‌ را تامين‌ نمايد، اما باورها، اعتقادات، رسومات‌ و عادات‌ مردم‌ را به‌ حال‌ خود رها كند در انجام‌ رسالت‌ خويش‌ كوتاهي‌ نموده‌ است. علاوه‌ بر اين‌كه‌ عدم‌ تدبير لازم‌ در امور فرهنگي‌ باعث‌ مي‌شود، جامعه‌ از فرهنگي‌ تغذيه‌ نمايد كه‌ زيربناي‌ الگوي‌ توسعه‌ اقتصادي‌ كشور بوده‌ است. لذا ما نه‌ تنها بايد به‌ ساماندهي‌ فرهنگي‌ بپردازيم‌ كه‌ مي‌بايست‌ از اين‌ مرحله‌ عبور كرده‌ و با برخوردي‌ فعال‌ به‌ تكامل‌ فرهنگي‌ دست‌ يابيم.

- با مراجعه‌ به‌ كلام‌ روشنگرانه‌ رهبران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ (كه‌ برجسته‌ترين‌ صاحب‌نظر در مهندسي‌ اجتماعي‌ محسوب‌ مي‌شوند) نيز مي‌توان‌ به‌ اهميت، بلكه‌ به‌ محوريت‌ و اولويت‌ فرهنگ‌ پي‌ برد. امام‌ خميني‌ (ره) مي‌فرمودند: اگر انحرافي‌ در فرهنگ‌ كشور رخ‌ دهد به‌ سر كشور آن‌ خواهد آمد كه‌ «در طول‌ ستم‌ شاهي‌ و خصوصاً‌ پنجاه‌ سال‌ سياه‌ برسر كشور آمده‌ است». هر چند مردم‌ و مسوولين‌ به‌ «صراط‌ مستقيم‌ الهي‌ انساني‌ پاي‌بند» باشند «و آن‌ را تعقيب» كنند. 1 و يا مي‌فرمودند: «ساده‌انديشي‌ است‌ كه‌ گمان‌ شود با وابستگي‌ فرهنگي، استقلال‌ در ابعاد ديگر يا يكي‌ از آنها امكان‌پذير است».2

مقام‌ معظم‌ رهبري‌ حضرت‌ آيت‌ الله‌ خامنه‌اي‌ نيز به‌ كرات‌ در فرمايشات‌ خود بر اين‌ نكته‌ تأكيد فرمودند كه‌ «مسأله‌ فرهنگي‌ را بايد مسأله‌ اول‌ اين‌ كشور به‌ حساب‌ آورد»،3 «عامل‌ فرهنگي، تضمين‌ كننده‌ آينده‌ است. علم‌ و اقتصاد، پول‌ و ثروت، منابع‌ زيرزميني‌ براي‌ تأمين‌ و تضمن‌ آينده‌ بشريت‌ تعيين‌ كننده‌ نيست‌ و ضعف‌ عامل‌ فرهنگي‌ همواره‌ سبب‌ سقوط‌ و زوال‌ تمدنها بوده‌ است»،4 «كليه‌ ناهنجاريها ارتباط‌ مستقيم‌ با فرهنگ‌ عمومي‌ و اخلاقيات‌ جامعه‌ دارد».5

باتوجه‌ به‌ بررسي‌ فوق‌ (كه‌ به‌ علت‌ مقدمه‌ بودن‌ براي‌ ورود به‌ بحث‌ اصلي‌ اين‌ مقاله‌ به‌ اشارت‌ از آن‌ عبور شد)، پر واضح‌ است‌ كه‌ فعاليت‌ فرهنگي‌ نه‌ تنها فعاليتي‌ تجملي‌ و دست‌ دوم‌ يا ثانويه‌ محسوب‌ نمي‌شود، بلكه‌ نبايد نگاه‌ ابزاري‌ بدان‌ داشت. اصل‌ دانستن‌ توسعه‌ اقتصادي‌ و اهميت‌ دادن‌ به‌ فعاليت‌ فرهنگي‌ به‌ منظور تثبيت‌ برنامه‌هاي‌ توسعه‌ اقتصادي‌ نگاه‌ ابزاري‌ به‌ فرهنگ‌ است‌ كه‌ قطعاً‌ با مباني‌ نظام‌ اسلامي‌ ناسازگار است. در نظام‌ اسلامي‌ رونق‌ اقتصادي‌ لازم‌ است؛ اما به‌ عنوان‌ شرط‌ لازم‌ حفظ‌ و اقامه‌ ارزشها، سنتها و عقايد اسلامي؛ چنانچه‌ انسان‌ نيز حتماً‌ محتاج‌ غذاخوردن‌ است، اما براي‌ غذاخوردن‌ زندگي‌ نمي‌كند. بنابراين، فرهنگ‌ تأمين‌ كننده‌ اصلي‌ پتانسيل‌ حركت‌ جامعه‌ بوده‌ وهرگونه‌ اعوجاج‌ در آن‌ به‌ منزلة‌ پوك‌ شدن‌ عمود خيمه‌ جامعه‌ است.

2- ضرورت‌ و مفهوم‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ (به‌ عنوان‌ معيار تصميم‌گيري‌ فرهنگي)

ساماندهي‌ و بالاتر از آن‌ تكامل‌ فرهنگي‌ بدون‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي، خيالي‌ بيش‌ نيست. برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ يعني‌ تنظيم‌ روندي‌ از پيش‌ طراحي‌ شده‌ در رسيدن‌ به‌ اهداف‌ مشخص‌ و زمان‌بندي‌ شده‌ فرهنگي.

- جالب‌ اينجاست‌ كه‌ برخي‌ فرهنگ‌ را به‌ دليل‌ ماهيت‌ غيرحسي‌ آن‌ (حداقل‌ در بدو امر) امري‌ قابل‌ برنامه‌ريزي‌ نمي‌دانند و حداكثر قايل‌ به‌ برنامه‌ريزي‌ در توسعه‌ ابزارها و محصولات‌ فرهنگي‌ هستند. مي‌توان‌ تمهيداتي‌ داشت‌ كه‌ كتابخانه، سينما، صداو سيما، مطبوعات‌ رواج‌ و گسترش‌ يابد. اما اين‌كه‌ بتوان‌ براساس‌ مؤ‌لفه‌هايي‌ سنجيد كه‌ فرهنگ‌ جامعه‌ در چه‌ مرحله‌اي‌ است‌ و بايد به‌ چه‌ مرحله‌اي‌ برسد، خير. لذا اگر در برنامه‌ريزي‌هاي‌ توسعه‌ دركنار توسعه‌ اقتصادي‌ از توسعه‌ فرهنگي‌ و اجتماعي‌ سخن‌ به‌ ميان‌ مي‌آورند، چيزي‌ بيش‌ از اين‌ مورد نظر آنها نيست.

در حالي‌ كه‌ اعلام‌ عجز از برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ (همانند برنامه‌ريزي‌ اقتصادي) به‌ معناي‌ اظهار ناتواني‌ از تحقق‌ مدبرانه، سنجيده‌ و متناسب‌ با واقعيت‌ اهداف‌ انقلاب‌ مبارك‌ اسلامي‌ است، متاسفانه‌ نتيجه‌ قهري‌ چنين‌ تفكري‌ آن‌ خواهد بود كه‌ ناخواسته‌ هدايت‌ اخلاقيات، افكار و رفتار آحاد جامعه‌ به‌ دست‌ نااهلاني‌ بيفتد كه‌ در پس‌ پرده‌ها پنهان‌ شده‌اند و تنها بايد نظاره‌گر لطمات‌ برنامه‌ريزي‌ آنها باشيم.

علاوه‌ بر جواب‌ نقضي‌ فوق، فرهنگ‌ پديده‌اي‌ با خصوصيات‌ بارز اجتماعي‌ است‌ كه‌ براساس‌ آنها قابل‌ ارزيابي‌ بوده‌ و مي‌توان‌ بسترهاي‌ لازم‌ را براي‌ تعالي‌ آن‌ فراهم‌ نمود.

- انديشه‌ غلط‌ ديگري‌ كه‌ مانع‌ اهتمام‌ لازم‌ به‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ است، تفكري‌ است‌ كه‌ برنامه‌ريزي‌ حكومت‌ براي‌ اداره‌ و توسعه‌ فرهنگي‌ جامعه‌ را ملازم‌ دولتي‌ شدن‌ و كليشه‌اي‌ شدن‌ فرهنگ‌ مي‌داند. لذا براي‌ حاكم‌ نشدن‌ قرائت‌ مشخصي‌ از اسلام‌ در جامعه، بازبودن‌ عرصه‌ را براي‌ تمامي‌ تلقيات‌ از فرهنگ‌ اسلامي‌ به‌ صورت‌ مساوي‌ لازم‌ مي‌داند كه‌ طبعاً‌ رعايت‌ اين‌ اصل‌ مغاير برنامه‌ريزي‌ مشخص‌ فرهنگي‌ است.

حال‌ آن‌كه‌ ايجاد فضاي‌ باز فرهنگي‌ توسط‌ حكومت‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ مجوز پذيرش‌ هرج‌ و مرج‌ فرهنگي‌ در جامعه‌ نيست. جامعه‌ بايد به‌ سمت‌ اهداف‌ و ارزشهاي‌ اسلامي‌ پيش‌ رود و كامل‌ترين‌ انديشه‌ اسلامي‌ كه‌ معمولاً‌ توسط‌ ولي‌ فقيه‌ زمان‌ القا مي‌گردد، محور تنظيمات‌ اجتماعي‌ باشد. هرچند ديگران‌ هم‌ اجازه‌ يابند كه‌ قرائتهاي‌ خود را از دين‌ عرضه‌ نمايند.

به‌ عبارت‌ ديگر، تضارب‌ افكار حتماً‌ لازم‌ است‌ و طرح‌ انديشه‌هاي‌ متنوع‌ مبدأ رفع‌ كاستي‌ برداشتها خواهد بود و هيچ‌ كس‌ نبايد برداشت‌ خود را از فرهنگ‌ اسلامي‌ مطلق‌ بپندارد. لكن‌ نبايد پذيرش‌ اين‌ مطلب‌ ملازم‌ رهاشدن‌ مقوله‌ فرهنگ‌ توسط‌ حكومت‌ اسلامي‌ تلقي‌ شود. حكومت‌ اسلامي‌ (كه‌ دولت‌ بخشي‌ از آن‌ است) وظيفه‌ سرپرستي‌ همه‌ جانبه‌ تكامل‌ جامعه‌ را برعهده‌ دارد كه‌ سرپرستي‌ فرهنگي‌ جامعه‌ ركن‌ مهمي‌ از آن‌ است. اينجاست‌ كه‌ مفهوم‌ سرپرستي‌ فرهنگي‌ بايد به‌ خوبي‌ شكافته‌ شود. صحيح‌ است‌ كه‌ مردم‌ عاقل‌ و رشيدند و قيم‌ نمي‌خواهند. اما چنانچه‌ همين‌ مردم‌ عاقل‌ در مقياسي‌ وسيع‌تر بايد توسط‌ انبيا هدايت‌ شوند تا به‌ گمراهي‌ نيفتند. در مقياس‌ كوچك‌تر نيز در زمان‌ غيبت‌ بايد توسط‌ علماي‌ دين‌شناس‌ و در رأس‌ آنها ولي‌ فقيه‌ عادل‌ زمان، سرپرستي‌ گردند و بقيه‌ اركان‌ حاكميت‌ نيز وظيفه‌ دارند تا به‌ محوريت‌ برداشتي‌ از اسلام‌ كه‌ نزد متخصصان‌ دين‌شناسي‌ حجيت‌ آن‌ به‌ اثبات‌ رسيده‌ است‌ جامعه‌ را تعالي‌ بخشد.

اين‌ حرف‌ هيچ‌گاه‌ به‌ معناي‌ دولتي‌ شدن‌ تمامي‌ امور از جمله‌ مقوله‌ فرهنگ‌ نيست، بلكه‌ به‌ معناي‌ توجه‌ دادن‌ به‌ نقش‌ و تأثير مهم‌ دولت‌ در بسترسازي‌ فرهنگي‌ است. دولت‌ مي‌بايست‌ براساس‌ جهت‌گيري‌ها و ملاكهايي‌ كه‌ علماي‌ اسلام‌ و در رأس‌ آنها ولي‌ فقيه‌ بيان‌ مي‌دارد، به‌ تنظيم‌ ساختارهاي‌ اجتماعي‌ بپردازند و در چارچوب‌ ساختارهاي‌ تنظيمي، اجراي‌ فعاليتهاي‌ فرهنگي‌ و توليد و گسترش‌ محصولات‌ فرهنگي‌ را به‌ خود مردم‌ واگذارد. به‌ عبارت‌ ديگر، مديريت‌ خرد در امور فرهنگي‌ به‌ عهده‌ مردم‌ و نهادهاي‌ مردمي، مديريت‌ كلان‌ وظيفه‌ دولت‌ و مديريت‌ توسعه‌ در اختيار دين‌شناسان‌ خصوصاً‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ است. اگر چنين‌ تقسيم‌كاري‌ صورت‌ پذيرد تمامي‌ هزينه‌ فعاليتهاي‌ فرهنگي‌ بر دوش‌ دولت‌ نخواهد بود، تا چنين‌ اشكال‌ شود كه‌ دولت‌ از نظر تأمين‌ منابع‌ قادر به‌ چنين‌ كاري‌ نيست‌ و همچنين‌ عملكرد فوق‌ به‌ معناي‌ حذف‌ رقباي‌ فرهنگي‌ از صحنه‌ نيست‌ تا چنين‌ اشكال‌ شود كه‌ انديشه‌ را نبايد زيرزميني‌ كرد، بلكه‌ به‌ معناي‌ هدايت‌ فرهنگي‌ عموم‌ مردمي‌ است‌ كه‌ آگاهانه‌ اسلام‌ را پذيرفته‌ و بدان‌ پاي‌بند هستند، به‌ معناي‌ جلوگيري‌ از تشنج‌ فرهنگي‌ است‌ كه‌ به‌ مراتب‌ از هرج‌ و مرج‌ اقتصادي‌ فلج‌ كننده‌تر مي‌باشند. هرچند ديرتر خود را نشان‌ مي‌دهد.

اين‌كه‌ مطرح‌ مي‌شود اگر دولت‌ متولي‌ امور فرهنگ‌ گردد باعث‌ عكس‌العمل‌ تدافعي‌ مردم‌ است‌ نيز ناشي‌ از نشناختن‌ رابطه‌ دولت‌ و مردم‌ در نظام‌ اسلامي‌ است. در جمهوري‌ اسلامي‌ مردم‌ دولت‌ را خادم، امين‌ و مجري‌ مصالح‌ خود مي‌دانند و با وجود چنين‌ ارتباطي‌ تدافع‌ موضوعيت‌ ندارد. اين‌ تدافع‌ مربوط‌ به‌ نظامات‌ سياسي‌ است‌ كه‌ استقلال‌ و آزادي‌ را از مردم‌ سلب‌ نموده‌ و مردم‌ را بازيچه‌ اهداف‌ استعماري‌ خود قرار مي‌دهند. علاوه‌ بر اين‌كه‌ گفته‌ شد، وظيفه‌ دولت‌ تنها مديريت‌ كلان‌ فرهنگي‌ بوده‌ و مديريت‌ خرد آن‌ برعهده‌ خود مردم‌ است.

حاصل‌ آن‌كه، برنامه‌ريزي‌ كلان‌ فرهنگي‌ حتماً‌ لازم‌ است‌ و اين‌ كار جز از عهده‌ دولت‌ برنمي‌آيد و بدون‌ هيچ‌ ملاكي‌ براي‌ اين‌كه‌ در چه‌ زماني، چه‌ فعاليتي، نسبت‌ به‌ چه‌ موضوعي، براي‌ تأمين‌ چه‌ هدفي‌ بايد انجام‌ پذيرد، وجود نخواهد داشت. در چنين‌ شرايطي، سليقه‌هاي‌ شخصي‌ افراد ملاك‌ تصميم‌گيري‌ خواهد بود و با تغيير افراد عملكردها تفاوت‌ فاحش‌ خواهد يافت.

3- ضرورت‌ مدل‌ فرهنگي‌ براي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌

برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ ملاك‌ تصميم‌گيري‌هاي‌ اجرايي‌ فرهنگي‌ است. لكن‌ خود برنامه‌ فرهنگي‌ تصميمي‌ كلان‌ محسوب‌ مي‌شود كه‌ سوال‌ از ملاك‌ تنظيم‌ و انتخاب‌ آن‌ مي‌بايست‌ پاسخي‌ معقول‌ و مشروع‌ بيابد. به‌ چه‌ دليل‌ اولويتهاي‌ فرهنگي‌ درست‌ تشخيص‌ داده‌ شده‌ است؟ به‌ چه‌ دليل‌ تخصيصهاي‌ فرهنگي‌ درست‌ انجام‌ پذيرفته‌ است؟ اصلاً‌ تخصيصهاي‌ فرهنگي‌ كدام‌ است؟ آيا فرهنگ‌ جزيي‌ از اجزاي‌ جامعه‌ را تشكيل‌ مي‌دهد يا هر فعاليت‌ و موضوع‌ اجتماعي‌ داراي‌ بعد و تاثير فرهنگي‌ است؟ تحولات‌ و تغيرات‌ فرهنگي‌ چگونه‌ و با چه‌ معيارهايي‌ قابل‌ شناسايي‌ است؟ فرهنگ‌ به‌ عنوان‌ يك‌ وصف‌ اجتماعي‌ در پويايي‌ جامعه‌ چه‌ نقش‌ دارد؟ چه‌ تعامل‌ و جايگاهي‌ نسبت‌ به‌ مؤ‌لفه‌هاي‌ هم‌عرض‌ خود؟ مولفه‌هاي‌ هم‌عرض‌ فرهنگ‌ چيست؟ سياست‌ و اقتصاد است‌ يا امر چهارم‌ و پنجمي‌ هم‌ مي‌توان‌ يافت؟

در يك‌ كلام، مدل‌ فرهنگي‌ روشي‌ است‌ كه‌ بر مبنايي‌ مشخص‌ به‌ برنامه‌ريز فرهنگي‌ «قابليت‌ ارزيابي، امكان‌ تصميم‌گيري‌ و قدرت‌ كنترل‌ و بهينه‌ تصميم» مي‌دهد. به‌ عبارت‌ ديگر، در نسبت‌ بين‌ مبنا و هدف، كاركردهاي‌ فرهنگي‌ را در هر زمان‌ مشخص‌ مي‌سازد.

ضرورت‌ دستيابي‌ به‌ مدل‌ فرهنگي‌ به‌ ضرورت‌ عقلي‌ و عيني‌ قابل‌ اثبات‌ است.

به‌ ضرورت‌ عقلي، بدون‌ وجود روشي‌ كه‌ قدرت‌ سنجش‌ نسبت‌ بين‌ امور و هماهنگ‌سازي‌ آن‌ را به‌ برنامه‌ريز بدهد، انتظار تصميم‌گيري‌ هماهنگ‌ و متكامل‌ از او بي‌مورد است.

به‌ ضرورت‌ عيني، نداشتن‌ برداشت‌ عميقي‌ از فرهنگ‌ و فعاليت‌ فرهنگي، جدي‌ نگرفتن‌ انقلاب‌ و اصلاح‌ فرهنگي‌ جامعه، پرداختن‌ به‌ توسعه‌ كمي‌ محصولات‌ فرهنگي‌ بدون‌ محاسبه‌ جدي‌ تأثيرات‌ فرهنگي‌ آن، نپرداختن‌ به‌ تغيير ساختارهاي‌ فرهنگي‌ و روشهاي‌ اداره‌ فرهنگ، متأثر شدن‌ از فرهنگ‌ حاكم‌ برالگوهاي‌ اقتصادي‌ توسعه‌ بر مبناي‌ اقتصاد سرمايه‌داري، نداشتن‌ تصوير روشن‌ و نظام‌مند از عوامل‌ و اهداف‌ فرهنگي، مشخص‌ نبودن‌ ميزان‌ نقش‌آفريني‌ لازم‌ دولت، نهادهاي‌ مردمي‌ و نهاد خانواده‌ در امر فرهنگ‌ و دهها ضرورت‌ عيني‌ از اين‌ قبيل، گواه‌ ضرورت‌ دستيابي‌ به‌ مدل‌ فرهنگي‌ براي‌ ساماندهي‌ و تعالي‌ فرهنگي‌ جامعه‌ است.

4- ضرورت‌ مدل‌ اسلامي‌ براي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ در نظام‌ اسلامي‌

تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ بر برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ و برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ بر مدل‌ فرهنگي‌ - با تعريفي‌ كه‌ از آن‌ ارايه‌ شد - توقف‌ يافت. سوال‌ مهم‌ بعدي‌ اين‌ است‌ كه‌ آيا مدل‌ فرهنگي، اسلامي‌ و غيراسلامي‌ دارد؟ آيا نمي‌توان‌ در توسعه‌ فرهنگي‌ از كشورهاي‌ توسعه‌ يافته‌ الگو گرفت؟ اعم‌ از اين‌كه‌ يك‌ كشور الگوي‌ تمام‌ عيار قرار گيرد- كه‌ طرفداري‌ براي‌ اين‌ نظريه‌ سراغ‌ نمي‌رود - يا در هر جنبه‌ از كشور الگوگيري‌ شود، مثلاً‌ در صنعت‌ سينما از آمريكا، در تكنولوژي‌ آموزشي‌ از فرانسه، در شيوة‌ تحقيق‌ از آلمان، در فن‌آوري‌ از ژاپن‌ و... پاسخ‌ مثبت‌ يا منفي‌ به‌ اين‌ سوال‌ نيز دو مسير كاملاً‌ متفاوت‌ فراروي‌ پژوهشگران‌ و كارگزاران‌ نظام‌ قرار مي‌دهد.

براي‌ رسيدن‌ به‌ پاسخ‌ مناسب‌ از دو جنبه‌ نظري‌ و عيني‌ مسأله‌ را بررسي‌ مي‌نماييم. از جنبه‌ نظري، به‌ تفاوت‌ مباني‌ و اهداف‌ مدل‌ فرهنگي‌ اشاره‌ نموده‌ و از جنبه‌ عيني، عملكرد دو دهه‌ گذشته‌ نظام‌ اسلامي‌ را اجمالاً‌ ارزيابي‌ مي‌نماييم‌ تا مشاهده‌ شود آثار كمبود مدل‌ اسلامي‌ ساماندهي‌ فرهنگي، در آن‌ مشهود است‌ يا خير؟

- مدل‌ فرهنگي‌ لزوماً‌ مبتني‌ بر مباني‌ و متناسب‌ با اهدافي‌ تنظيم‌ گشته‌ است. مبنا يعني‌ پايگاه‌ صحت‌ تناسبات‌ مجموعه‌ و ريشه‌اي‌ كه‌ مفسر تغييرات‌ مجموعه‌ است‌ و هدف‌ يعني‌ نقطه‌اي‌ كه‌ پس‌ از تغييرات‌ مجموعه‌ بايد بدان‌ رسيد. در مقوله‌ فرهنگ‌ آنچه‌ مبناي‌ تنظيمات‌ فرهنگي‌ است‌ تعريف‌ فرهنگ، تعيين‌ جايگاه‌ آن‌ در جامعه‌ و كار و ساز پيدايش‌ و گسترش‌ آن‌ بر مبناي‌ جامعه‌شناسي‌ اسلامي‌ مي‌باشد. تفسير تكامل‌ جامعه‌ نيز بر مجموعه‌ تكامل‌ تاريخ‌ صورت‌ مي‌گيرد و تحليل‌ تاريخ‌ و جامعه‌ بر روي‌ هم‌ براساس‌ فلسفه‌ انجام‌ مي‌پذيرد. علاوه‌ بر چرايي‌ و چيستي‌ خلقت، كه‌ قدرت‌ تحليل‌ چگونگي‌ حركت‌ را به‌ معناي‌ عام‌ خود دارد - كه‌ از آن‌ به‌ «فلسفة‌ چگونگي» تعبير مي‌نماييم‌ - حال‌ اگر مبتني‌ بر معارف‌ اسلامي، فلسفة‌ تاريخ‌ و مبدأ ايجاد و گسترش‌ جامعه‌ تفاوت‌ نمود- كه‌ در اين‌ مقاله‌ گنجايش‌ شرح‌ آن‌ نيست‌ - مبناي‌ فرهنگ‌ در جامعه‌ اسلامي‌ تفاوت‌ نموده‌ است. در جانب‌ هدف‌ نيز تفاوتهاي‌ روشن‌تري‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد. در فرهنگ‌ اسلامي‌ اهداف‌ بلند و متعالي‌ دنبال‌ مي‌گردد كه‌ به‌ برخي‌ موارد آن‌ اشاره‌ مي‌نماييم؛ تقويت‌ بينش‌ توحيدي‌ و استوار كردن‌ تمامي‌ شوون‌ و عرصه‌هاي‌ حيات‌ فردي‌ و اجتماعي‌ بر آن؛ اصالت‌ يافتن‌ ارزشهاي‌ معنوي‌ و فضايل‌ اخلاقي‌ همچون‌ تقوا، علم، جهاد و...؛ انطباق‌ كليه‌ فعاليتها با موازين‌ الهي‌ و اسلامي‌ و پاكسازي‌ جامعه‌ از مظاهر آشكار معارض‌ با احكام‌ ارزشهاي‌ ديني‌ (همچون‌ روابط‌ ناسالم‌ زن‌ و مرد، پوشش‌ و آرايش‌ نامناسب‌ و...)؛ حصول‌ استقلال‌ كامل‌ فرهنگي؛ تقويت‌ روحيه‌ زهد، ساده‌زيستي‌ و قناعت؛ ضد ارزش‌ شدن‌ لهو و لعب، تجمل‌گرايي‌ و مصرف‌گرايي؛ صدور فرهنگي‌ انقلاب‌ و اسلام‌ ناب؛ تقويت‌ مشاركت‌ مردمي‌ و امثال‌ آن. موارد ياد شده‌ يا در فرهنگ‌ منحط‌ مادي‌ به‌ عنوان‌ هدف‌ مطرح‌ نيست‌ و يا تنها شعار آن‌ داده‌ مي‌شود. البته‌ وجود دارد مواردي‌ كه‌ در فرهنگ‌ غني‌ اسلامي‌ به‌ عنوان‌ ارزش‌ مطرح‌ است‌ و خود بدان‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌ و در جوامع‌ غربي‌ به‌ دلايلي‌ تحقق‌ يافته‌ است.

جمع‌ دو مطلب‌ فوق‌ با دو تذكر زير مبني‌ بر اين‌كه‌ اولاً‌ اهداف‌ بايد به‌ صورت‌ نظام‌ يافته‌ تعريف‌ گردند، ثانياً‌ مدل‌ فرهنگي، ابزاري‌ است‌ براي‌ «ارزيابي، تصميم‌گيري‌ و بهينه‌ تصميم»؛ اين‌ نتيجه‌ مهم‌ را به‌دست‌ مي‌دهد كه‌ مدل‌ ارزيابي‌ و تعالي‌ فرهنگي‌ در جامعه‌ اسلامي‌ و غيراسلامي، علي‌رغم‌ مشابهت‌هاي‌ ظاهري‌ و موردي‌ كاملاً‌ متفاوت‌ است. هم‌ مؤ‌لفه‌ها و معيارهاي‌ فرهنگ‌شناسي‌ مختلف‌ است‌ و هم‌ نسبت‌ بين‌ مؤ‌لفه‌هاي‌ فرهنگي‌ .

از دلايل‌ تفاوت‌ مدل‌ فرهنگي، تفاوت‌ در معيار انتخاب‌ فعاليتهاي‌ فرهنگي‌ است. در نظامات‌ غيرالهي‌ مصالح‌ فردي‌ و جمعي‌ با يكديگر در تعارضند، رعايت‌ مصالح‌ فردي‌ نافي‌ مصالح‌ جمع‌ بوده‌ و آنچه‌ قوة‌ حاكمه‌ تحت‌ لواي‌ مصالح‌ عامه‌ مطرح‌ مي‌كند نافي‌ حقوق‌ و آزاديهاي‌ فردي‌ است. لكن‌ در نظام‌ اسلامي‌ اصولاً‌ بين‌ اين‌ دو تنافي‌ وجود دارد. مصلحت‌ فرد در تبعيت‌ از جمع‌ دور است‌ و مصالح‌ عامه‌ براساس‌ تأمين‌ سعادت‌ و آسايش‌ افراد تعيين‌ مي‌گردد.

گذشته‌ از تحليل‌ نظري‌ فوق، عملكرد گذشته‌ فرهنگي‌ نظام‌ نيز گواه‌ كمبود مدل‌ اسلامي‌ ساماندهي‌ و تعالي‌ فرهنگي‌ است. با مرور بر اهداف‌ كيفي، سياستها و اهداف‌ كمي‌ در برنامه‌ اول‌ و دوم‌ توسعه‌ چنين‌ به‌دست‌ مي‌آيد كه‌ تعهد و دلسوزي‌ مسوولين‌ برنامه‌ريز در ترسيم‌ اهداف‌ و خطمشي‌هاي‌ فرهنگي‌ مشهود است. اما چه‌ عاملي‌ باعث‌ گرديده‌ است‌ تا پس‌ از بيست‌ سال‌ هنوز در ساماندهي‌ فرهنگي‌ كمبود جدي‌ احساس‌ كنيم‌ و دغدغة‌ ضعف‌ و پراكنده‌ كاري‌ در فعاليتهاي‌ فرهنگي‌ فراگير شود و انقلاب‌ فرهنگي‌ را در فرهنگ‌ عمومي‌ و تخصصي‌ تحقق‌ نيافته، بلكه‌ فراموش‌ شده‌ مشاهده‌ نماييم. اين‌ سؤ‌ال‌ مهم‌ و اساسي‌ بايد پاسخ‌ روشن‌ يابد كه‌ چرا با وجود مومن‌ بودن‌ تصميم‌گيران‌ و مجريان‌ كشور و وضع‌ اهداف‌ كيفي‌ و كمي‌ ارزشمند در برنامه‌هاي‌ توسعه، آرمانهاي‌ مورد نظر تحقق‌ نيافته‌ است؟

پاسخ‌ اين‌ است‌ كه‌ تنظيمات‌ و تصميمات‌ اتخاذ شده‌ از جامعيت‌ و واقع‌بيني‌ لازم‌ برخوردار نبوده‌ است. براي‌ تنظيم‌ برنامة‌ فرهنگي‌ با چنين‌ خصوصيت‌ مي‌بايست‌ فرهنگ‌ جامعه‌ به‌ عنوان‌ يك‌ ارگانيزم‌ زنده، پويا و در حال‌ حركت‌ در نظر گرفته‌ شود؛ ارگانيزمي‌ كه‌ داراي‌ مجموعه‌ عوامل‌ دروني‌ و بيروني‌ است، يعني‌ نه‌ تنها مستقل‌ از ساير موضوعات‌ خارجي‌ نيست، بلكه‌ عوامل‌ دروني‌ آن‌ نيز با يكديگر بي‌ارتباط‌ نمي‌باشند و در صورت‌ ارتباط‌ هم‌ از سهم‌ تأثير مساوي‌ برخوردار نبوده‌ و هركدام‌ به‌ ميزاني‌ در شكل‌گيري‌ منتجه‌ ايفاي‌ نقش‌ مي‌نمايند و اين‌ دقيقاً‌ توجهي‌ است‌ كه‌ در گذشته‌ تنظيمات‌ فرهنگي‌ كشور دنبال‌ نشده‌ است.

عوامل‌ بيروني‌ مؤ‌ثر بر فرهنگ‌ جامعه‌ به‌ اندازه‌ كافي‌ به‌ محاسبه‌ نيامده‌ است، اعم‌ از عوامل‌ بيروني‌ درون‌ جامعه، مثل‌ تأثير اقتصاد و سياست‌ بر فرهنگ‌ يا تأثير فرهنگ‌ بيگانه‌ بر فرهنگ‌ خودي. لذا تصميمات‌ اتخاذ شده‌ هيچ‌گاه‌ مبتني‌ بر دشمن‌شناسي‌ آگاهانه‌ و از سر اشراف‌ بر راههاي‌ نفوذ فرهنگي‌ دشمن‌ و نقاط‌ ضعف‌ فرهنگي‌ دشمن‌ نبوده‌ است.

در محاسبه‌ عوامل‌ دروني‌ فرهنگ‌ساز يك‌ سري‌ اهداف‌ و خطمشي‌هاي‌ مطلوب‌ و ارزشمند در كنار هم‌ قرار داده‌ شده‌اند، منتهي‌ بدون‌ برقراري‌ اولويت‌ بندي‌ كمي‌ و كيفي‌ در بين‌ آنها و دقيقاً‌ به‌ همين‌ دليل‌ ارتباط‌ محسوس‌ بين‌ اهداف‌ كيفي‌ و سياستها با اهداف‌ كمي‌ و تخصيصهاي‌ مالي‌ به‌ چشم‌ نمي‌خورد و در انتهاي‌ برنامه‌ نيز معلوم‌ نمي‌شود كه‌ چه‌ تخصيص‌ مالي‌ باعث‌ تحقق‌ يا مانع‌ تحقق‌ چه‌ هدف‌ كيفي‌ شد و يا كدام‌يك‌ از هدف‌گذاريهاي‌ كيفي‌ غلط‌ بود.

ضعف‌ در محاسبه‌ عوامل‌ دروني‌ و بيروني‌ مؤ‌ثر بر فرهنگ‌ جامعه‌ دليلي‌ جز فقدان‌ مدل‌ جامع‌ و اسلامي‌ فرهنگ‌ ندارد و تا اين‌ مسأله‌ حل‌ نشود اهداف‌ و سياستگذاريهاي‌ خوب‌ بر روي‌ كاغذ باقي‌ خواهد ماند.

5- مراحل‌ دستيابي‌ و به‌كارگيري‌ مدل‌ اسلامي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌

پس‌ از روشن‌شدن‌ ضرورت‌ مدل‌ اسلامي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي، سخن‌ اين‌ است‌ كه‌ چگونه‌ مي‌توان‌ به‌ چنين‌ امري‌ دست‌ يافت‌ و مراحل‌ بعدي‌ تا تحقق‌ توسعه‌ فرهنگي‌ چيست؟ اين‌ مراحل‌ بر روي‌ هم‌ روند - پژوهشي‌ و اجرايي‌ - دستيابي‌ به‌ ساماندهي‌ و تعالي‌ فرهنگي‌ را نيز مشخص‌ مي‌سازد.

طبيعتاً‌ بايد پژوهش‌ را از بررسي‌ مباني‌ آغاز نمود تا براساس‌ آن‌ الگوي‌ فرهنگي‌ و براساس‌ الگوي‌ فرهنگي‌ برنامه‌ريزي‌ و به‌ وسيله‌ برنامه‌ريزي، تغيير ساختارهاي‌ فرهنگي‌ و از طريق‌ بهبود ساختارهاي‌ فرهنگي‌ به‌ تحول‌ كمي‌ و كيفي‌ در محصولات‌ فرهنگي‌ (به‌ معناي‌ عام‌ آن) نايل‌ گرديم.

الف‌ - مباني‌

اولين‌ بحث‌ مبنايي‌ در ساماندهي‌ و تصميم‌گيري‌ فرهنگي، تعريف‌ فرهنگ‌ و كار و ساز پيدايش‌ و تعالي‌ آن‌ است؛ اما به‌ دليل‌ اين‌كه‌ فرهنگ، ركني‌ از اركان‌ جامعه‌ را تشكيل‌ مي‌دهد آنچه‌ در جامعه‌شناسي‌ گفته‌ شود براي‌ بررسي‌ فرهنگ‌ حكم‌ پيش‌ فرض‌ دارد. جامعه‌شناسي‌ نيز غير از پيش‌ فرضهايي‌ كه‌ از انسان‌شناسي‌ اخذ مي‌كند، متكي‌ به‌ فلسفه‌اي‌ است‌ كه‌ قدرت‌ تحليل‌ كار و ساز حركت‌ را - به‌ معناي‌ عام‌ آن‌ - به‌ انديشمند اسلامي‌ مي‌دهد. جامعه‌ مركبي‌ است‌ در حال‌ حركت‌ و تكامل‌ كه‌ اگر جامعه‌شناس‌ بدون‌ هرگونه‌ پيش‌زمينه‌اي‌ از چگونگي‌ وقوع‌ حركت‌ خصوصاً‌ در نظامات‌ اجتماعي‌ نمي‌تواند به‌ جامعه‌شناسي‌ و پيش‌بيني‌ تغييرات‌ جامعه‌ نايل‌ گردد كه‌ از اين‌ بخش‌ بررسي، به‌ فلسفة‌ چگونگي‌ تعبير مي‌نماييم، فلسفه‌ چگونگي‌ در كنار فلسفه‌ چرايي‌ و فلسفه‌ چيستي‌ نقطه‌ آغاز پژوهش‌ در امر ساماندهي‌ فرهنگي‌ است. 6 بنابراين، بررسي‌ مباني‌ فرهنگ‌ به‌ ترتيب‌ روند زير را مي‌پيمايد:

‌فلسفه‌ چرايي، چيستي‌ و چگونگي‌     جامعه‌شناسي‌ اسلامي‌      نقش‌ فرهنگ‌ جامعه‌ در تعالي‌

ب‌ - تنظيم‌ الگوي‌ اسلامي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌

الگوي‌ فرهنگي‌ - پس‌ از عبور از مرحله‌ مباني‌ - روشن‌ مي‌سازد كه‌ چه‌ فعاليت‌ فرهنگي‌ نسبت‌ به‌ چه‌ موضوعي‌ براي‌ چه‌ منظوري‌ صورت‌ پذيرد. قبل‌ از اعلام‌ هر گونه‌ قضاوتي‌ نسبت‌ به‌ عينيت‌ و قبل‌ از پيشنهاد هر گونه‌ تخصيصي‌ در مورد عينيت‌ - به‌ وسيله‌ برنامه‌ - مي‌بايست‌ عوامل‌ فرهنگ‌ساز در عينيت‌ جامعه‌ شناخته‌ شده‌ و نسبتي‌ بين‌ آنها برقرار شده‌ باشد؛ مثل‌ اين‌كه‌ تأثير عبادات‌ و توسلات‌ در جامعه‌ چيست؟ جلوه‌هاي‌ متنوع‌ هنري‌ چه‌ نقشي‌ در شكل‌گيري‌ فرهنگ‌ جامعه‌ دارند؛ مواردي‌ همچون‌ فيلم، تئاتر، شعر، موسيقي، نقاشي، خط‌ و...؛ اطلاعات‌ عمومي‌ و تخصصي‌ كه‌ از راههاي‌ مختلف‌ به‌ شكل‌ مستقيم‌ در اختيار مردم‌ قرار مي‌گيرد چه‌ تأثيري‌ در فرهنگ‌ كشور دارند؛ و حتي‌ تنظيمات‌ اجتماعي، قوانين‌ عمومي‌ و كالاهاي‌ مصرفي‌ چه‌ ارتباطي‌ با تغييرات‌ فرهنگي‌ جامعه‌ دارند. سوالاتي‌ از اين‌ قبيل، روشنگر عوامل‌ فرهنگ‌ساز جامعه‌ مي‌باشد كه‌ بايد جايگاه‌ تأثير هر يك‌ در جامعه‌ مشخص‌ گردد.

اما شناسايي‌ عوامل‌ فرهنگ‌ساز و طبقه‌بندي‌ و نظام‌ دادن‌ به‌ آنها چگونه‌ ممكن‌ است؟ از كجا تشخيص‌ دهيم‌ كه‌ درس‌ زيست‌شناسي‌ كه‌ در دانشگاه‌ يا قبل‌ از آن‌ تدريس‌ مي‌شود از عوامل‌ فرهنگ‌ساز است‌ يا خير؟ واردات‌ كالاهاي‌ تجملاتي‌ و پر زرق‌ و برق‌ از عوامل‌ فرهنگ‌سازند يا خير؟ و دهها و صدها سوال‌ از اين‌ قبيل؛ و مهم‌تر آن‌كه‌ از كجا تشخيص‌ دهيم‌ براي‌ هر يك‌ از عواملي‌ كه‌ بدان‌ دست‌ مي‌يابيم‌ چه‌ حسابي‌ بايد باز نمود و چه‌ ارتباطي‌ بين‌ او با ديگر برقرار كرد. آنچه‌ ملاك‌ انتخاب‌ عوامل‌ معيني‌ بعنوان‌ عوامل‌ فرهنگ‌ساز جامعه‌ مي‌باشد، تأثيري‌ است‌ كه‌ هر عامل‌ در جامعه‌ بر جاي‌ مي‌گذارد. چنانچه‌ براي‌ تشخيص‌ اقتصادي‌ بودن‌ يك‌ عامل‌ اجتماعي‌ تأثير آن‌ بر رشد توليد ناخالص‌ ملي‌ كشور - يا به‌ عبارت‌ منطقي‌تر، تأثير آن‌ در قدرت‌ عملكرد عيني‌ جامعه‌ - محاسبه‌ مي‌گردد، در فرهنگ‌ نيز بايد مجموعه‌ آثار يا اوصافي‌ كه‌ نمودار وضعيت‌ فرهنگي‌ جامعه‌ هستند، برگزيده‌ شوند. مثلاً‌ عواملي‌ كه‌ مبدأ پذيرش‌ اخلاق، افكار يا رفتار خاصي‌ در جامعه‌ هستند، عامل‌ فرهنگي‌ قلمداد شود. آنچه‌ باعث‌ شكل‌گيري‌ تقوا، ايثار، صبر، شجاعت، سخاوت‌ و... يا باعث‌ رسوخ‌ توحيد، امامت، ولايت، باور نسبت‌ به‌ آخرت‌ و... مي‌شود يا آنچه‌ باعث‌ انضباط‌ اجتماعي، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر، عدم‌ اسراف‌ و قناعت‌ و... مي‌شود به‌ واسطه‌ تأثير اخلاقي، فكري‌ و رفتاري‌ آن‌ عامل‌ فرهنگي‌ محسوب‌ شود. بنابراين، اوصافي‌ كه‌ يك‌ عامل‌ خارجي‌ بر جاي‌ مي‌گذارد ملاك‌ فرهنگي‌ بودن‌ يا نبودن‌ آن‌ است.

با روشن‌ شدن‌ معنا و رابطه‌ موضوعات‌ فرهنگ‌ساز و اوصاف‌ فرهنگي‌ اين‌ نتيجه‌ نيز به‌ دست‌ مي‌آيد كه‌ طبقه‌بندي‌ موضوعات‌ فرهنگ‌ساز به‌ تبع‌ طبقه‌بندي‌ اوصاف‌ فرهنگي‌ انجام‌ مي‌شود.

با توضيحات‌ فوق، نماي‌ روشن‌تري‌ از مدل‌ اسلامي‌ ساماندهي‌ فرهنگي‌ به‌ دست‌ آمد. بر اين‌ اساس‌ چنين‌ نتيجه‌ مي‌شود كه‌ الگوي‌ فرهنگي‌ خود مركب‌ از دو الگو است: الگوي‌ وصفي‌ و الگوي‌ موضوعي؛ در الگوي‌ وصفي، اوصاف‌ فرهنگي‌ شناسايي‌ شده‌ و طبقه‌بندي‌ كمي‌ و كيفي‌ مي‌شوند و در الگوي‌ موضوعي، عوامل‌ يا موضوعات‌ خارجي‌ كه‌ مبدأ ايجاد اوصاف‌ فرهنگي‌ هستند، شناسايي‌ و دسته‌بندي‌ مي‌گردد.

ج‌ - برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌

پس‌ تنظيم‌ الگوي‌ فرهنگي‌ بر مبناي‌ اتخاذ شده، امكان‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ فراهم‌ مي‌آيد. تفاوت‌ برنامه‌ و الگوي‌ فرهنگي‌ در اين‌ است‌ كه‌ الگو شامل‌ بر زمانها و مكانهاي‌ مختلف‌ است. اما برنامه‌ مقيد به‌ مقطع‌ زماني‌ و شرايط‌ مكاني‌ و جغرافيايي‌ خاصي‌ است، يعني‌ برنامه‌ با لحاظ‌ مقدورات‌ انساني‌ و مالي‌ موجود براي‌ يك‌ مقطع‌ زماني‌ مشخص‌ انجام‌ مي‌پذيرد. در برنامه‌ فرهنگي‌ بايد مشخص‌ گردد «چه‌ فعلي، توسط‌ چه‌ شخصي، نسبت‌ به‌ چه‌ موضوعي، با چه‌ مقدوراتي، در چه‌ زماني، براي‌ رسيدن‌ به‌ چه‌ هدفي» انجام‌ گيرد. از همين‌ جا مشخص‌ مي‌شود كه‌ مدل‌ برنامه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ ناظر به‌ يك‌ وضعيت‌ ايستا و ساكن‌ نيست، بلكه‌ قادر است‌ تا متناسب‌ با شرايط‌ مختلف‌ راهنماي‌ تصميم‌گيري‌ باشد و دقيقاً‌ به‌ همين‌ دليل‌ از اهميت‌ ويژه‌اي‌ برخوردار مي‌باشد.

د - ساماندهي‌ ساختارهاي‌ فرهنگ‌ساز

با توضيح‌ قبل‌ مشخص‌ گرديد مبدأ اوصاف‌ فرهنگي، عوامل‌ فرهنگي‌ است. در اين‌جا اضافه‌ مي‌نماييم‌ كه‌ مبدأ شكل‌گيري‌ و رونق‌ عوامل‌ فرهنگ‌ساز نيز ساختارهاي‌ اجتماعي‌ و بخصوص‌ ساختاري‌ اجتماعي‌ متولي‌ امر فرهنگ‌ در جامعه‌ است. رونق‌ مجالس‌ مذهبي، رشته‌هاي‌ هنري، تحصيلات‌ علمي‌ و... به‌ هيأت‌ مذهبي، تشكلهاي‌ ديني‌ و علمي، شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي، وزارتخانه‌هايي‌ همچون‌ ارشاد، آموزش‌ عالي، آموزش‌ و پرورش، همچنين‌ صداوسيما، سازمان‌ تبليغات، مجمع‌ ناشران‌ و مؤ‌لفان‌ و حتي‌ مراكزي‌ همانند مجلس‌ شوراي‌ اسلامي، مراكز تحقيقات، مجمع‌ تشخيص‌ مصلحت‌ و امثال‌ آن‌ وابسته‌ است. اين‌ گونه‌ نهادها، انجمن‌ها، تشكلها، هيأتها، وزارتخانه‌ها، شوراها و... هستند كه‌ بستر لازم‌ براي‌ فعاليتهاي‌ فرهنگي‌ را فراهم‌ نموده‌ و به‌ آن‌ سمت‌ و سو مي‌دهند. به‌ همين‌ دليل، برنامه‌ريزي‌ بايد به‌ گونه‌اي‌ باشد كه‌ اجراي‌ آن‌ ابتدا به‌ اصلاح‌ و ساماندهي‌ ساختارهاي‌ فرهنگي‌ بينجامد.

ه' - اصلاح‌ و گسترش‌ محصولات‌ فرهنگي‌

با گذار از مراحل‌ گذشته‌ (مباني، الگو، برنامه، ساماندهي‌ ساختارها) مي‌توان‌ نسبت‌ به‌ اصلاح‌ و گسترش‌ محصولات‌ فرهنگي‌ خوش‌بين‌ بود. در چنين‌ وضعيتي‌ خواهيم‌ دانست‌ در مقوله‌ علم، هنر، ارتباطات‌ و... به‌ دنبال‌ چه‌ هستيم‌ و ميزان‌ احتياج‌ به‌ هر محصول‌ را مي‌دانيم‌ و بدين‌ ترتيب‌ مانع‌ رشد تورمي‌ يك‌ بخش‌ در قبال‌ ساير بخشها مي‌گرديم، مشخصات‌ كيفي‌ هر محصول‌ را مي‌شناسيم‌ و بدين‌ ترتيب‌ مانع‌ توليد و نشر محصول‌ نامرغوب‌ مي‌شويم.

البته‌ مراد از اصطلاح‌ «محصول‌ فرهنگي» معناي‌ اخص‌ آن‌ نيست‌ كه‌ به‌ فيلم، كتاب، شعر و... محدود شود، بلكه‌ معناي‌ اعم‌ آن‌ مراد است‌ كه‌ شامل‌ توليد علوم‌ و پرورش‌ نيروي‌ انساني‌ هم‌ مي‌گردد.

و - تعالي‌ فرهنگي‌ جامعه‌

اگر عزمها را جزم‌ نموده‌ و فكرها را روي‌ هم‌ بريزيم، از كارهاي‌ پر سر و صداي‌ كم‌محتوا بپرهيزيم‌ و به‌ دنبال‌ نام‌ و نشان‌ نباشيم، اراده‌ جمعي‌مان‌ به‌ اين‌ تعلق‌ گيرد كه‌ يك‌ بار و براي‌ هميشه‌ به‌ مقوله‌ فرهنگ‌ جدي‌ بينديشيم‌ و با چنين‌ عزم‌ ملي‌ فرآيند فوق‌ را پشت‌ سر نهيم‌ آن‌گاه‌ شاهد شتاب‌ و جهش‌ فرهنگي‌ خواهيم‌ بود.

البته‌ اين‌ حرف‌ بدان‌ معنا نيست‌ كه‌ قبل‌ از پيمودن‌ فرآيند فوق‌ - كه‌ اگر اراده‌ جمعي‌ نظام‌ بدان‌ تعلق‌ گيرد دور از دسترس‌ نيست‌ - به‌ هيچ‌ اندازه‌ نمي‌توان‌ به‌ ساماندهي‌ فرهنگي‌ دست‌ زد. اما به‌ هر ميزان‌ كه‌ اين‌ كار تخميني‌ و ذوقي‌ انجام‌ پذيرد احتمال‌ خطا و هرزروي‌ امكانات‌ و از دست‌ دادن‌ زمان‌ بيشتر است.

نكته‌ آخري‌ كه‌ نسبت‌ به‌ فرآيند فوق‌ بايد در نظر داشت‌ اين‌ است‌ كه‌ عبور از يك‌ مرحله‌ به‌ مرحله‌ ديگر به‌ معناي‌ فراغت‌ مطلق‌ از مرحله‌ قبل‌ نيست، به‌ خود مسأله‌ ساماندهي‌ فرهنگي‌ نيز بايد به‌ عنوان‌ امري‌ پويا و در حال‌ تكامل‌ نگريست‌ تا جامعه‌ دايماً‌ به‌ سمت‌ قله‌هاي‌ رفيع‌تر فرهنگي‌ حركت‌ كند. لذا بايد از زيربنا تا روبنا همواره‌ به‌ فكر اصلاح‌ و بهينه‌ و ارتقاي‌ كارآمدي‌ بود.

6- الگوي‌ اسلامي‌ پيشنهادي‌ در ساماندهي‌ فرهنگي‌

ممكن‌ است‌ روند ترسيم‌ شده‌ و ضرورتهاي‌ گفته‌ شده، اذهان‌ عجول‌ و سطحي‌نگر را به‌ اين‌ قضاوت‌ وادارد كه‌ با چنين‌ نگرشي‌ هيچ‌گاه‌ به‌ نتيجه‌ نخواهيم‌ رسيد و از فضاي‌ نظر به‌ صحنه‌ عمل‌ فرود نخواهيم‌ آمد. لذا براي‌ رفع‌ استبعاد از چنين‌ افرادي‌ پس‌ از اشاره‌ بسيار اجمالي‌ به‌ مبنا، مرحله‌ اول‌ مدل‌ پيشنهادي‌ را مطرح‌ مي‌سازيم. البته‌ طبيعتاً‌ مقاله‌ گنجايش‌ طرح‌ استدلالي‌ و همه‌ جانبه‌ مباحثي‌ - كه‌ بعضاً‌ نيز جديد است‌ - ندارد.

الف‌ - مبناي‌ فرهنگ‌

جامعه‌ از نظر ما موجودي‌ است‌ حقيقي، بالنده‌ و قابل‌ هدايت‌ 7كه‌ خود حاصل‌ برخورد و تقوم‌ فاعليت‌ و اراده‌ انسانها و به‌ استخدام‌ در آمدن‌ طبيعت، تحت‌ اراده‌ انسانهاست. فاعليت‌ و ولايت‌ انسانها در يك‌ حد و مرتبه‌ نيست‌ و قهراً‌ نظامي‌ از فاعليت‌ و ولايت‌ را تشكيل‌ مي‌دهد. لذا فرهنگ‌ بايد در بستر چنين‌ جامعه‌اي‌ مطالعه‌ شود.

فرهنگ‌ جامعه‌ را ميزان‌ پذيرش‌ اجتماعي‌ جامعه‌ نمايان‌ مي‌سازد. پذيرش‌ اجتماعي‌ يعني‌ آنچه‌ عموم‌ مردم‌ باور و قبول‌ دارند و در آنها رسوخ‌ كرده‌ و شكل‌ گرفته‌ است؛ اعم‌ از اين‌كه‌ موضوع‌ پذيرش‌ اجتماعي‌ آداب‌ و رسوم‌ باشد يا اعتقادات‌ و يا اخلاقيات. پذيرش‌ اجتماعي‌ فرع‌ تفاهم‌ اجتماعي‌ و تفاهم‌ اجتماعي‌ فرع‌ بر سنجش‌ اجتماعي‌ است. چنانچه‌ فرد ابتدا مسايل‌ را مي‌سنجد و سنجش‌ وسيله‌ فهم‌ اوست‌ 8و بعد از فهميدن‌ يا آنچه‌ را كه‌ فهميده‌ مي‌پذيرد و يا نمي‌پذيرد، در جامعه‌ نيز چنين‌ است. به‌ همين‌ دليل‌ براي‌ ارتقاي‌ فرهنگي‌ جامعه‌ بايد نهادهاي‌ اجتماعي‌ كمك‌ كنند تا آحاد مردم، انديشمندان، گروهها، و... حرف‌ يكديگر را بهتر بفمند. البته‌ فهميدن، فهماندن‌ و گسترش‌ كمي‌ و كيفي‌ فهم، تابع‌ قدرت‌ سنجش‌ است.9

نگاه‌ ما به‌ فرهنگ‌ نگاه‌ وصفي‌ است‌ نه‌ بخشي، يعني‌ فرهنگ‌ را جزء از كلي‌ به‌ اسم‌ جامعه‌ نمي‌دانيم، بلكه‌ آن‌ را وصف‌ جاري‌ بركل‌ مي‌دانيم. لذا مدل‌ فرهنگي‌ بايد كل‌ موضوعات‌ اجتماعي‌ را پوشش‌ دهد، هرچند از زاويه‌ تأثيرشان‌ در فرهنگ‌ آنها را ملاحظه‌ مي‌كند و اين‌ غفلتي‌ است‌ كه‌ معمولاً‌ در بررسي‌ مقوله‌ فرهنگ‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد.

ب‌ - اوصاف‌ تشكيل‌ دهنده‌ مدل‌ اسلامي‌ فرهنگ‌

بيان‌ شد كه‌ الگوي‌ فرهنگي‌ متشكل‌ از دو الگوي‌ وصفي‌ و موضوعي‌ مي‌باشد؛ آنچه‌ در اين‌ مقاله‌ پيشنهاد مي‌نماييم‌ گام‌ اول‌ آن‌ يعني‌ مدل‌ وصفي‌ است.

مدل‌ فرهنگي‌ بايد به‌ گونه‌اي‌ طراحي‌ شود كه‌ امكان‌ برنامه‌ريزي‌ را فراهم‌ آورد و آنچه‌ در برنامه‌ لازم‌ است‌ تعيين‌ فعاليتهايي‌ است‌ كه‌ نسبت‌ به‌ موضوعاتي‌ براي‌ نيل‌ به‌ اهدافي‌ انجام‌ مي‌گيرد. به‌ همين‌ دليل‌ لزوماً‌ سه‌ دسته‌ اوصاف‌ بايد در مدل‌ وصفي‌ وجود داشته‌ باشد: -1 اوصاف‌ فعل‌ -2 اوصاف‌ موضوع‌ -3 اوصاف‌ هدف. اگر الگوي‌ فرهنگي‌ در نهايت‌ بتواند امكان‌ تشخيص‌ اين‌ سه‌ (فعل، موضوع، هدف) را متناسب‌ با مقدورات‌ به‌ تصميم‌گيرنده‌ بدهد، مدل‌ جامعي‌ خواهد بود، چرا كه‌ توانسته‌ است‌ هرآنچه‌ در تشخيص‌ وضعيت‌ فرهنگي‌ و تصميم‌ نسبت‌ به‌ آينده‌ دخالت‌ دارد را در خود جاي‌ دهد.

- معرفي‌ و تعريف‌ اوصاف‌ فعل‌ فرهنگي: همدلي، همفكري، همكاري‌ به‌ عنوان‌ اوصاف‌ فعل‌ فرهنگي‌ پيشنهاد مي‌شود.

- همدلي: بنيان‌ اخلاق‌ جامعه‌ را تشكيل‌ داده‌ و تكامل‌ وجدان‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

- همفكري: بنيان‌ نظام‌ فكري‌ جامعه‌ را تشكيل‌ داده‌ و تكامل‌ نظام‌ اجتماعي‌ و ادبيات‌ (زبان) حاصل‌ آن‌ است.

- همكاري: بنيان‌ نظام‌ تكنولوژي‌ جامعه‌ را تشكيل‌ داده‌ و تكامل‌ كارآمدي‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

هر فعاليت‌ فرهنگي‌ لزوماً‌ يكي‌ از سه‌ تأثير فوق‌ را دارد. يا با ايجاد همدلي‌ مبدأ تكامل‌ اخلاق‌ در جامعه‌ مي‌گردد، يا با ايجاد همفكري‌ مبدأ تكامل‌ تفاهم‌ در جامعه‌ مي‌شود و يا با ايجاد همكاري‌ مبدأ ارتقاي‌ كارآمدي‌ در جامعه‌ است؛ افعالي‌ كه‌ روحيات‌ و تمايلات‌ جامعه‌ را تغيير دهند زيرمجموعه‌ همدلي‌ قرار مي‌گيرند، افعالي‌ كه‌ ذهنيت‌ جامعه‌ را متأثر مي‌سازد زير مجموعه‌ همفكري‌ و افعالي‌ كه‌ رفتار مردم‌ را تحت‌ تأثير قرار مي‌دهد زير مجموعه‌ همكاري‌ قرار مي‌گيرد. البته‌ ريشه‌ انحصار افعال‌ فرهنگي‌ در اين‌ سه‌ در انسان‌شناسي‌ و بررسي‌ اركان‌ وجودي‌ انسان‌ است‌ كه‌ جاي‌ طرح‌ آن‌ نيست.

- معرفي‌ و تعريف‌ اوصاف‌ موضوع‌ فرهنگي: ديني، علمي، اجرايي‌ به‌ عنوان‌ اوصاف‌ موضوع‌ فرهنگي‌ پيشنهاد مي‌شود.

- ديني: هر موضوعي‌ كه‌ ملاك‌ قضاوت‌ و بررسي‌ آن، از وحي‌ الهي‌ اخذ شده‌ و بشري‌ نباشد ديني‌ است.

- علمي: هر موضوعي‌ كه‌ ملاك‌ قضاوت‌ و بررسي‌ آن، سنجش‌ بشري‌ باشد و موضوع‌ بررسي‌ عقل، تحليل‌ امر محسوس‌ خارجي‌ باشد، علمي‌ است.

- اجرايي: هر موضوعي‌ كه‌ ملاك‌ قضاوت‌ و بررسي‌ آن، سنجش‌ بشري‌ باشد و موضوع‌ بررسي‌ عقل، خود امري‌ محسوس‌ باشد، اجرايي‌ است.

بنابراين، تقسيم‌ فوق‌ به‌ حصر عقلي‌ (يعني‌ در دوران‌ بين‌ سلب‌ و ايجاب) به‌ اثبات‌ رسيد. به‌ اين‌ بيان: مبدأ قضاوت‌ يا بشري‌ نيست‌ و مي‌شود ديني، يا بشري‌ هست. حال‌ كه‌ بشري‌ است‌ يا موضوع‌ علم‌ بشري‌ امر محسوس‌ است، مي‌شود اجرايي؛ يا موضوع‌ علم‌ بشري‌ امر محسوس‌ نيست، مي‌شود علمي‌ .10

- معرفي‌ و تعريف‌ اوصاف‌ هدف‌ فرهنگي: صيانت، عدالت، اعتماد به‌عنوان‌ اوصاف‌ هدف‌ فرهنگي‌ پيشنهاد مي‌گردد.

- صيانت: عدم‌ انفعال‌ و تلون‌ فرد و جامعه‌ و در دست‌ داشتن‌ ابتكار عمل‌ است، كه‌ بنيان‌ نظام‌ ولايت‌ در جامعه‌ بوده‌ و تكامل‌ جهت‌گيري‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

- عدالت: رعايت‌ حد هرچيز و حق‌ هركس‌ مي‌باشد كه‌ بنيان‌ نظام‌ تولي‌ در جامعه‌ بوده‌ و تكامل‌ انضباط‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

- اعتماد: خوش‌ بين‌ بودن‌ افراد به‌ رعايت‌ حق‌ آنهاست‌ و اين‌كه‌ كار ديگران‌ تكامل‌ بخش‌ كار آنها مي‌باشد و بر عكس، كه‌ بنيان‌ نظام‌ عملكرد در جامعه‌ بوده‌ و تكامل‌ قسط‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

عدم‌ تلون‌ فرهنگي‌ و در دست‌ داشتن‌ است‌ ابتكار عملي‌ (صيانت) زمينه‌ را براي‌ رعايت‌ حدود و حقوق‌ (عدالت) فراهم‌ نموده‌ و برقراري‌ عدالت‌ نيز مبدأ اعتماد عمومي‌ مي‌گردد و به‌ اين‌ وسيله‌ جهت‌گيري‌ اجتماعي، انضباط‌ اجتماعي‌ و قسط‌ اجتماعي‌ تكامل‌ مي‌يابد و در اين‌ صورت‌ است‌ كه‌ تعالي‌ فرهنگي‌ در مسير صحيح‌ خود قرار گرفته‌ است.

ج- تنظيم‌ الگوي‌ وصفي‌ فرهنگ‌

الگوي‌ فرهنگي‌ براساس‌ اين‌ اصل‌ موضوعه‌ تنظيم‌ مي‌گردد كه‌ اوصاف‌ (و در مرحله‌ بعد عوامل) فرهنگ‌ساز و نمودار فرهنگ‌ نبايد به‌ صورت‌ بخشي‌ از يكديگر منفك‌ گردد، بلكه‌ از هر نقطه‌ بايد بتوان‌ تأثير آنها را بر يكديگر ديد. اين‌ امر ايجاب‌ مي‌كند كه‌ اوصاف‌ فعل، موضوع‌ و هدف‌ به‌ يكديگر مقيد گشته‌ و اوصاف‌ مركبي‌ را تشكيل‌ دهند كه‌ هر وصف‌ متشكل‌ از سه‌ قيد است‌ كه‌ قيد اول‌ آن‌ مربوط‌ به‌ اوصاف‌ فعل، قيد دوم‌ آن‌ مربوط‌ به‌ اوصاف‌ موضوع‌ و قيد سوم‌ مربوط‌ به‌ اوصاف‌ هدف‌ باشد.

طريق‌ ساختن‌ اوصاف‌ متقوم‌ بدين‌ ترتيب‌ است‌ كه‌ در يك‌ جدول‌ ماتريسي‌ اوصاف‌ فعل‌ را در سطر به‌ عنوان‌ مضاف‌ و اوصاف‌ موضوع‌ را در ستون‌ به‌ عنوان‌ مضاف‌ اليه‌ قرار داده‌ و آنها را به‌ يكديگر اضافه‌ نماييم. حاصل‌ اين‌ اضافه‌ به‌دست‌ آمدن‌ 9 وصف‌ دوقيدي‌ به‌ شكل‌ زير است:

‌حال‌ اگر اوصاف‌ دوقيدي‌ هر ستون‌ از جدول‌ فوق‌ را مجدداً‌ در سطر قرار داده‌ و در اوصاف‌ هدف‌ - يعني‌ صيانت، عدالت، اعتماد - ضرب‌ نماييم، 27 وصف‌ سه‌ قيدي‌ به‌ دست‌ مي‌آيد كه‌ تأثير اوصاف‌ هدف‌ نيز در آن‌ لحاظ‌ شده‌ است‌ كه‌ اگر بخواهيم‌ ضرب‌ سه‌ ستون‌ را يك‌جا نمايش‌ دهيم‌ جدول‌ ماتريسي‌ مندرج‌ در انتهاي‌ زير به‌ دست‌ مي‌آيد.

اعدادي‌ در بالاي‌ هر وصف‌ جدول‌ قرار گرفته‌اند كه‌ تنظيم‌ آنها از معادلة‌ حاضر كمي‌ پيروي‌ مي‌كند كه‌ در جاي‌ خود بايد توضيح‌ داده‌ شود. اما با صرف‌نظر از صحت‌ يا عدم‌ صحت‌ كميات‌ پيشنهادي‌ مدل‌ فرهنگي‌ حتماً‌ بايد داراي‌ ضرايب‌ فني‌ كمي‌ باشد تا در علم‌ تصميم‌گيري‌ به‌ كار آيد. پس‌ از مدل‌ وصفي‌ بايد مراحلي‌ كه‌ در بند 5 بيان‌ داشتيم‌ دنبال‌ گردد.

نتيجه‌ گیری

براي‌ تعيين‌ معيار تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ نبايد فوراً‌ ذهن‌ را به‌ معيار تصميم‌گيري‌ در محصولات‌ فرهنگي‌ معطوف‌ داشت. بايد دانست‌ كه‌ اصلاح‌ محصولات‌ فرهنگي‌ به‌ اصلاح‌ ساختارهاي‌ فرهنگ‌ساز است‌ و اصلاح‌ ساختارهاي‌ فرهنگ‌ساز محتاج‌ برنامه‌ريزي‌ است‌ و برنامه‌ريزي‌ بدون‌ الگو، برنامه‌نماست. مدل‌ ساماندهي‌ و تعالي‌ فرهنگي‌ مبتني‌ بر فرهنگ‌ اسلامي‌ از ويژگيهاي‌ خاص‌ خود برخوردار بوده‌ و مبتني‌ بر مبنا و اهداف‌ اسلامي‌ است. تا زماني‌ كه‌ پژوهش‌ لازم‌ پيرامون‌ اين‌ مسأله‌ صورت‌ نپذيرد، ساماندهي‌ فرهنگي‌ از حد لفظ‌ و كلمات‌ بر روي‌ كاغد تجاوز نمي‌كند و معياري‌ جامع‌ و متقن‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ به‌دست‌ نمي‌آيد.

با توجه‌ به‌ تحليل‌ فوق، مراحلي‌ (پژوهشي‌ و اجرايي) را كه‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ بايد پشت‌ سر نهاده‌ شود، بيان‌ داشته‌ و براي‌ اثبات‌ عملي‌ بودن‌ طي‌ اين‌ طريق، مرحله‌ اول‌ - يعني‌ مباني‌ - را بسيار فشرده‌ به‌ عرض‌ رسانديم‌ و گام‌ اصلي‌ را در تنظيم‌ مدل‌ اسلامي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ برداشتيم. پس‌ از آن‌ بايد براين‌ اساس‌ عوامل‌ يا موضوعات‌ را دسته‌بندي‌ نموده‌ و آن‌ را معيار اصلاح‌ ساختارها و محصولات‌ فرهنگي‌ قرار داد.

اميد است‌ كه‌ با همدلي، همفكري‌ و همكاري‌ عموم‌ انديشمندان‌ و مجريان، روند ساماندهي‌ و تعالي‌ فرهنگي‌ ساماني‌ در خور منزلت‌ خود بيابد.

 

پي‌ نوشت‌ها:

1- صحيفه‌ نور، جلد 17، صفحه‌ 203 .

2- صحيفه‌ نور، جلد 8، صفحه‌ 7.

3- كيهان، مورخ‌ 11/11/1375.

4- كيهان، مورخ‌ 21/11/1375.

5- كيهان، مورخ‌ 21/11/1375.

6- «فلسفه‌ چگونگي» در كنار «فلسفه‌ چرايي» و «فلسفه‌ چيستي» قرار دارد. فلسفه‌ چرايي‌ به‌ بيان‌ علت‌ حركت‌ در كل‌ جهان‌ مي‌پردازد؛ فلسفه‌ چيستي‌ به‌ توصيف‌ كلان‌ از مراحل‌ تغيير عالم‌ مي‌پردازد، مثل‌ توصيف‌ عالم‌ دنيا، برزخ، آخرت؛ فلسفه‌ چگونگي‌ به‌ بيان‌ كار و ساز ايجاد و تكامل‌ حركت‌ مي‌پردازد. محصول‌ فلسفه‌ چرايي‌ فلسفه‌ چيستي‌ نيز در جامعه‌شناسي‌ مؤ‌ثر است. اما فلسفه‌ چگونگي‌ ارتباط‌ مستقيم‌تري‌ با جامعه‌شناسي‌ و فرهنگ‌شناسي‌ دارد.

7- بررسي‌ اجمالي‌ حقيقي‌ بودن‌ جامعه‌ در سلسله‌ مقالات‌ «نظام‌ معقول»، شمارة‌ 4 و 5 روزنامه‌ كيهان، مورخه‌ 28 و 29 مهر 1377 از همين‌ نگارنده‌ آمده‌ است.

8- لذا كسي‌ كه‌ قدرت‌ سنجش‌ خود را از دست‌ بدهد و فهم‌ او مختل‌ شده‌ و حتماً‌ ديوانه‌ مي‌شود.

9- البته‌ در جاي‌ خود معتقديم: سنجش‌ نيز آن‌گاه‌ كه‌ از سطح‌ ساده‌ و ابتدايي‌ بگذرد به‌ وسيله‌ «منطق» انجام‌ مي‌پذيرد. لذا بهينه‌ منطق‌ تفاهم، نقش‌ بسيار رفيعي‌ در توسعه‌ فرهنگي‌ دارد و به‌ همين‌ دليل‌ در اين‌ مقاله‌ بر مدل‌ فرهنگي‌ تأكيد بسيار ورزيديم.

10- البته‌ اين‌ شبهه‌ به‌ وجود مي‌آيد كه‌ علمي، اعم‌ است‌ از اين‌ كه‌ موضوع‌ آن‌ حسي‌ باشد يا نباشد. اما پاسخ‌ اين‌ است‌ كه‌ موضوعات‌ علمي، موضوعات‌ مبتلا به‌ در اجرا است‌ و در بردارنده‌ تحليل‌ نظري‌ است‌ كه‌ براي‌ ملاحظه‌ جريان‌ تكامل‌ در اجرا لازم‌ است. به‌ عبارت‌ ديگر، تغيير در محسوسات‌ بدون‌ تحليل‌ نظري‌ در مورد آن‌ امكان‌ ندارد. لذا اگر موضوع‌ علم‌ نيز موضوع‌ حسي‌ باشد به‌ تحليل‌ امر حسي‌ مي‌پردازد و به‌ همين‌ دليل‌ با اجرا متفاوت‌ است.

 

منابع:

حجت‌الاسلام‌والمسلمين‌ دكتر عليرضا پيروزمند، مباني‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ 

ارايه‌ شده‌ در گردهمايي‌ راهبردها و رويكردهاي‌ ساماندهي‌ فرهنگي، بهمن‌ ماه‌ 1377

 

 

alli بازدید : 315 یکشنبه 10 خرداد 1394 نظرات (0)

انواع برنامه‌ریزی در خانواده


۱) برنامه‌ریزی بلند مدت:


در این نوع برنامه‌ریزی، خانواده با توجه به منابعی که در اختیار دارد، هدف‌های بلند مدت خود را تعیین می‌کند. از این رو، یک‌ شبه نمی‌توان به هدف‌ها و برنامه‌ریزی‌های بلند مدت در خانواده دست یافت و باید برای نتیجه بهتر، برنامه‌ریزی میان مدت و کوتاه مدت را نیز در نظر گرفت.


۲) برنامه‌ریزی میان مدت:


برنامه‌ریزی میان مدت خانواده باید در راستای برنامه‌ریزی بلند مدت تنظیم گردد. به‌عبارت دیگر، برای رسیدن به برنامه‌ریزی بنلد مدت باید پله‌پله پیش رفت. در هر برنامه باید نیازها و امکانات خانواده، شناسائی و بهترین انتخاب صورت پذیرد.


۳) برنامه‌ریزی کوتاه مدت:


برای دستیابی به اهداف و برنامه میان مدت، باید روی چند برنامه کوتاه مدت مرکز کرد و در هر دوره، نیازها و منابع، زمان و درآمد خانواده نیز مشخص شود.


در پایان هر دوره برنامه کوتاه مدت ضروری است افراد خانواده، باید اوضاع و شرایط را کنترل و بررسی کنند و بسنجند که آیا به هد کوتاه مدت و بلند مدت دست یافته‌اند یا خیر؟ اگر مشکلی در یک دروه ایجاد شود، باید در اصلاح آن بکوشند.

alli بازدید : 264 یکشنبه 10 خرداد 1394 نظرات (0)

انواع برنامه‌ریزی در خانواده


۱) برنامه‌ریزی بلند مدت:


در این نوع برنامه‌ریزی، خانواده با توجه به منابعی که در اختیار دارد، هدف‌های بلند مدت خود را تعیین می‌کند. از این رو، یک‌ شبه نمی‌توان به هدف‌ها و برنامه‌ریزی‌های بلند مدت در خانواده دست یافت و باید برای نتیجه بهتر، برنامه‌ریزی میان مدت و کوتاه مدت را نیز در نظر گرفت.


۲) برنامه‌ریزی میان مدت:


برنامه‌ریزی میان مدت خانواده باید در راستای برنامه‌ریزی بلند مدت تنظیم گردد. به‌عبارت دیگر، برای رسیدن به برنامه‌ریزی بنلد مدت باید پله‌پله پیش رفت. در هر برنامه باید نیازها و امکانات خانواده، شناسائی و بهترین انتخاب صورت پذیرد.


۳) برنامه‌ریزی کوتاه مدت:


برای دستیابی به اهداف و برنامه میان مدت، باید روی چند برنامه کوتاه مدت مرکز کرد و در هر دوره، نیازها و منابع، زمان و درآمد خانواده نیز مشخص شود.


در پایان هر دوره برنامه کوتاه مدت ضروری است افراد خانواده، باید اوضاع و شرایط را کنترل و بررسی کنند و بسنجند که آیا به هد کوتاه مدت و بلند مدت دست یافته‌اند یا خیر؟ اگر مشکلی در یک دروه ایجاد شود، باید در اصلاح آن بکوشند.

alli بازدید : 1235 یکشنبه 10 خرداد 1394 نظرات (0)

تاریخچه ی برنامه ریزی در جهان

    منشاء و ماهیت برنامه ریزی به صدها هزار سال قبل بر می­گردد، سابقه ی تاریخی برنامه­ ریزی تقریباً به همان اندازه قدمت فرهنگ و تمدن بشر است. آثار به جا مانده از زندگی بشر اولیه نشان میدهد که از همان ابتدا برنامه­ریزی ضرورت یافته بوده است مثلاً در شکار که بالضروره به صورت گروهی صورت می­گرفت گردآوری افراد و ابزار و سازماندهی و خلاصه هدایت آنان در حین شکار برای هر فعالیت لازم در زمان مناسب، مدیریت اولیه را به برنامه ریزی ابتدایی پیوند می­داد. شوروی سابق محل پیدایش و نشر و نمای نظام برنامه ریزی متمرکز بوده است... روش شوروی سابق در برنامه ریزی با تغییرات کم و زیاد در همه کشورهای سوسیالیستی خواه در اروپا مانند لهستان، مجارستان، چکسلواکی و بلغارستان، خواه در آسیا مانند چین، کره شمالی و ویتنام و خواه در آمریکای لاتین مانند کوبا، به کار گرفته شده است.

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 31
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 72
  • باردید دیروز : 64
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 19
  • بازدید هفته : 228
  • بازدید ماه : 136
  • بازدید سال : 6,122
  • بازدید کلی : 94,607